کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضمانت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضمانت
/ze(a)mānat/
معنی
۱. ضامن شدن؛ کفیل شدن؛ بر عهده گرفتن.
۲. [قدیمی] دچار شدن به بیماری دائم که گاهبهگاه شدت کند و موجب زمینگیری شود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
پایندانی، پذرفتاری، تضمین، تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، گروی، وثیقه
برابر فارسی
پایندان
فعل
بن گذشته: ضمانت کرد
بن حال: ضمانت کن
دیکشنری
bail, guarantee, guaranty, sponsorship, testimonial, warranty
-
جستوجوی دقیق
-
ضمانت
واژگان مترادف و متضاد
پایندانی، پذرفتاری، تضمین، تعهد، تقبل، ضمان، کفالت، گروی، وثیقه
-
ضمانت
فرهنگ واژههای سره
پایندان
-
ضمانت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[عمومی] ← تضمین
-
ضمانت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ نَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .)متعهد شدن . کفالت کسی را کردن . 2 - (اِمص .) درستی یا صحت چیزی را یا کسی را یا گفته ای را متعهد شدن .
-
ضمانت
لغتنامه دهخدا
ضمانت . [ ض َ ن َ ] (ع اِمص ) پذرفتاری . پذیرفتاری . تاوان داری . پایندانی . (مجمل اللغة). ذِمامة. (منتهی الارب ). ضمان . کفالت . || حُب ّ. (منتهی الارب ). || برجاماندگی . (منتهی الارب ). زمین گیری .
-
ضمانت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضَمانة] ze(a)mānat ۱. ضامن شدن؛ کفیل شدن؛ بر عهده گرفتن.۲. [قدیمی] دچار شدن به بیماری دائم که گاهبهگاه شدت کند و موجب زمینگیری شود.
-
ضمانت
دیکشنری فارسی به عربی
تامين , ضمان , کفالة , مسوولية , وعد
-
واژههای مشابه
-
ضمانت نامه
فرهنگ فارسی معین
( ~ . مَ یا مِ) [ ع - فا. ] (اِمر.) سندی که به موجب آن شخصی شخص دیگر را ضمانت می کند.
-
ضمانت کردن
دیکشنری فارسی به عربی
امن (فعل ماض) , جواب , ضمان , متبني
-
ضمانت دار
دیکشنری فارسی به عربی
حامل السند
-
ضمانت کننده
دیکشنری فارسی به عربی
ضامن
-
آزادی به قید ضمانت
دیکشنری فارسی به عربی
اِخلاءُ سَبيلٍ بِکَفَالَة
-
ضمانت و دخالت
فرهنگ گنجواژه
پادرمیانی کردن.