کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضغطة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضغطة
لغتنامه دهخدا
ضغطة.[ ض ُ طَ ] (ع اِمص ) سختی . (منتهی الارب ) (منتخب اللغات ). فشارش . (منتهی الارب ). فشار. || اکراه . یقال : اخذت فلاناً ضغطة؛ اذا ضیقت علیه لتکرهه . (منتهی الارب ). || مطالبت غریم در ادای دین به حدی که داین تنگدل گردیده بر کمتر از حق خود راضی شو...
-
واژههای مشابه
-
ضغطه
فرهنگ فارسی معین
(ظُ طَ یا طِ) [ ع . ضغطة ] (اِمص .) 1 - فشار. 2 - سختی ، تنگی . 3 - رنج ، زحمت ، مشقت . 4 - کراهت ، اکراه .
-
ضغطه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضغطَة] [قدیمی] zaqte = ضغط
-
واژههای همآوا
-
ذقطة
لغتنامه دهخدا
ذقطة. [ ذُ ق َ طَ ] (ع ص ) مرد پلید. رجل خبیث .
-
جستوجو در متن
-
compressing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشرده سازی، ضغطه
-
pressuring
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشار دادن، ضغطه
-
forcing
دیکشنری انگلیسی به فارسی
اجبار کردن، ضغطه
-
contusion
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مخلوط کردن، کوفتگی، کوفتگی انساج، ضغطه
-
contusions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مصدومیت، کوفتگی، کوفتگی انساج، ضغطه
-
compressions
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشرده سازی، فشار، تراکم، فشردگی، متراکم سازی، هم فشارش، بهم فشردگی، اختصار، ضغطه
-
traumata
دیکشنری انگلیسی به فارسی
traumata، زخم، اسیب، ضربه روحی روان اسیب، روان زخم، ضغطه
-
pressures
دیکشنری انگلیسی به فارسی
فشارها، فشار، زور، پرس، سنگینی، مضیقه، ضغطه، بار سنگین مصائب و سختیا