کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضعیف و ناتوان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضعیف و ناتوان
دیکشنری فارسی به عربی
هرم
-
ضعیف و ناتوان
فرهنگ گنجواژه
ضعیف.
-
واژههای مشابه
-
weak verb
فعل ضعیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] فعلی که زمان گذشته در آن با تصریف نشان داده میشود
-
borino
سردباد ضعیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] باد فروریز بسیار سرد با سرعت کم
-
ضعیف النفس
فرهنگ فارسی معین
(ضَ فُ نَّ) [ ع . ] (ص م .)سست - اراده .
-
خاک ضعیف
لغتنامه دهخدا
خاک ضعیف . [ ک ِ ض َ ] (ترکیب وصفی ،اِ مرکب ) بشر. (آنندراج ). انسان . آدمی : خاک ضعیف از تو توانا شده .نظامی .
-
ضعیف العقل
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] za'ifol'aql ضعیفعقل؛ سستعقل؛ سستخرد؛ کمعقل.
-
ضعیف القلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] za'ifolqalb ۱. آنکه قلبش ضعیف است؛ ضعیفدل.۲. [مجاز] کمدل؛ ترسو.
-
ضعیف النفس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] za'ifonnafs آنکه ارادۀ سست دارد؛ سستنهاد.
-
ضعیف چزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [عامیانه] za'ifčezān آنکه ضعیفان را بیازارد؛ عاجزکش.
-
ضعیف الحال
دیکشنری فارسی به عربی
تعش
-
نور ضعیف
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
روشنایی ضعیف
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
ضعیف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضعف , سائل , شجار