کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضعیف شدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضعیف القلب
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] za'ifolqalb ۱. آنکه قلبش ضعیف است؛ ضعیفدل.۲. [مجاز] کمدل؛ ترسو.
-
ضعیف المزاج
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ضعیفالمِزاج] [قدیمی] za'ifolme(a)zāj آنکه مزاجش ضعیف است و زود بیمار میشود.
-
ضعیف النفس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] za'ifonnafs آنکه ارادۀ سست دارد؛ سستنهاد.
-
ضعیف چزان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت فاعلی) [عربی. فارسی] [عامیانه] za'ifčezān آنکه ضعیفان را بیازارد؛ عاجزکش.
-
ضعیف الحال
دیکشنری فارسی به عربی
تعش
-
نور ضعیف
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
روشنایی ضعیف
دیکشنری فارسی به عربی
وميض
-
ضعیف کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اضعف , سائل , شجار
-
ضعیف شذن
دیکشنری فارسی به عربی
خفيف
-
weak law of large numbers
قانون ضعیف اعداد بزرگ
واژههای مصوّب فرهنگستان
[آمار] قانونی که بر پایۀ آن بهازای هر عدد دلخواه مثبت، احتمال آنکه اختلاف بین میانگین نمونهای تصادفی و میانگین جامعه بیش از آن عدد باشد، با افزایش اندازۀ نمونه به صفر میگراید
-
minor tranquilizer
آرامبخش ضعیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] داروهای ضداضطراب
-
weak-star topology, weak-topology
توپولوژی ضعیفستاره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فرمولدار
-
weak interaction
برهمکنش ضعیف
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] یکی از چهار نیروی بنیادی شناختهشده که سبب واپاشی بتازا و تبدیل نوترون به پروتون در هسته میشود
-
خوار و ضعیف
لغتنامه دهخدا
خوار و ضعیف . [ خوا / خا رُ ض َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) نحیف . بی توان . بی قدرت . (یادداشت بخط مؤلف ).
-
با روشنایی ضعیف تابیدن
دیکشنری فارسی به عربی
وميض