کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضریح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضریح
/zarih/
معنی
۱. قبر؛ گور.
۲. دور قبر.
۳. صندوق چوبی یا فلزی مشبک که بر روی قبر میسازند.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آرامگاه، تربت، حرم، خاکجا، قبر، گور، مدفن، مرقد، مزار، مقبره
دیکشنری
shrine
-
جستوجوی دقیق
-
ضریح
واژگان مترادف و متضاد
آرامگاه، تربت، حرم، خاکجا، قبر، گور، مدفن، مرقد، مزار، مقبره
-
ضریح
فرهنگ فارسی معین
(ضَ) [ ع . ] (اِ.)1 - گور، قبر. 2 - ساختمانی که بر روی گور بزرگان مذهبی درست کنند.
-
ضریح
لغتنامه دهخدا
ضریح . [ ض َ ] (ع اِ) گور. (منتهی الارب )(منتخب اللغات ). قبر. قبر بی لحد. گور بی لحد. (مهذب الاسماء) (دهار). مغاکی که در میان گور سازند برای مرده . (منتخب اللغات ). شکاف میان گور یا در یک جانب آن یا بی شکاف * و فی الحدیث : اللحد لنا و الضرح لغیرنا و...
-
ضریح
لغتنامه دهخدا
ضریح . [ ض ُ رَ ] (اِخ ) نام پدرعُرفجه ٔ صحابی (یا آن به شین است ). (منتهی الارب ).
-
ضریح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: ضرائح] zarih ۱. قبر؛ گور.۲. دور قبر.۳. صندوق چوبی یا فلزی مشبک که بر روی قبر میسازند.
-
ضریح
لهجه و گویش تهرانی
صندوق روی قبر
-
واژههای مشابه
-
ضريح
دیکشنری عربی به فارسی
ارامگاه بزرگ , مقبره , معبد , جاي مقدس , زيارتگاه , درمعبد قرار دادن
-
ضریح ساختن () مقدس وگرامی داشتن
دیکشنری فارسی به عربی
قدس
-
واژههای همآوا
-
ذریه
فرهنگ نامها
(تلفظ: zorriye) (عربی) فرزندان ، فرزند ، نسل .
-
ذریه
واژگان مترادف و متضاد
احفاد، اولاد، دودمان، سلاله، فرزندان، نسل
-
ذریه
فرهنگ فارسی معین
(ذُ رِّ یُِ) [ ع . ذریة ] (اِ.) نسل فرزندان . ج . ذراری و ذریات .
-
ذریح
لغتنامه دهخدا
ذریح . [ ] رجوع به معجم الادباء یاقوت ج 7 ص 107 س 12 - 14 شود.
-
ذریح
لغتنامه دهخدا
ذریح . [ ذَ ] (اِخ ) پدر قبیله ای است از عرب .