کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضریة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
غدیر
لغتنامه دهخدا
غدیر. [ غ َ ] (اِخ ) (الَ ...) از آبهای بنی الضباب است به فاصله ٔ سه شب راه از حمای ضریه از جهت جنوب . (معجم البلدان ).
-
فرج
لغتنامه دهخدا
فرج . [ ف َ ] (اِخ ) نصر گوید راهی است بین اُضاخ و ضریه و دو کوه طخفه و رجام در دو طرف آن است . (از معجم البلدان ).
-
فاضجة
لغتنامه دهخدا
فاضجة. [ ض ِ ج َ ] (اِخ ) قطعه زمینی در بین کوههای ضریة، و در بین این دو محل نه میل فاصله است . (معجم البلدان ).
-
جلوه
لغتنامه دهخدا
جلوه . [ ج َل ْ وَ ] (اِخ ) از آبهای ضباب است در حمی . (حمی ضریه ). (از معجم البلدان ).
-
جنوقة
لغتنامه دهخدا
جنوقة. [ ج َ ق َ ] (اِخ ) آبی است از غنی بن اعصر نزدیک به حمی ضریه . (معجم البلدان ).
-
جفار
لغتنامه دهخدا
جفار. [ ج ِ ] (اِخ ) از آبهای ضباب در برابر ضریه بفاصله ٔ سه شبانروز و آن از زمین حجاز است و آب آن مانند آب سماء است . (معجم البلدان ).
-
ذات الحمام
لغتنامه دهخدا
ذات الحمام . [ تُل ْ ح ُ ] (اِخ ) موضعی است میان مکه و مدینه . || نام آبی بدیار قُشیر، نزدیک یمامة. || نام آبی جاهلی . به ضریّة.
-
رایعة
لغتنامه دهخدا
رایعة. [ ی ِ ع َ ] (اِخ ) رائعة. آبی است میان امره و ضریه مر بنی عمیله را. (منتهی الارب ).
-
رمیلة
لغتنامه دهخدا
رمیلة. [ رُ م َ ل َ ] (اِخ ) سکونی گوید: منزلی است در راه بصره بسوی مکه بعد از ضریه . (معجم البلدان ).
-
رغال
لغتنامه دهخدا
رغال . [ رَ ] (ع اِ) داه و کنیز . (ناظم الاطباء). داه . (منتهی الارب ).- ابنارَغال ؛ دو کوه اند نزدیک ضریه . (منتهی الارب ).
-
عنز
لغتنامه دهخدا
عنز. [ ع َ ] (اِخ ) جایگاهی است درنجد بین یمامه و ضریة. (از معجم البلدان ). و نیز جایگاهی است در شعر راعی . رجوع به معجم البلدان شود.
-
عناقة
لغتنامه دهخدا
عناقة. [ ع َ ق َ ] (اِخ ) آبی است غنی را، یا موضعی است نزدیک ضریة. (منتهی الارب ). آبی است ازآن ِ غنی . رجوع به معجم البلدان شود.
-
احامر
لغتنامه دهخدا
احامر. [ اُ م ِ ] (اِخ ) کوهی است از کوههای حمی ضریه . (معجم البلدان ). || شهری است . || موضعی است به مدینه که به بغیبغة اضافه کنند.
-
احامرة
لغتنامه دهخدا
احامرة.[ اُ م ِ رَ ] (اِخ ) رَدهه ای است در حمی ضریه و معروف است . (معجم البلدان ).
-
خرمة
لغتنامه دهخدا
خرمة. [ خ َ رَ م َ ] (اِخ ) زمینی است در تالی ضریه و در آنجا معدنی یافت میشود. (از معجم البلدان ).