کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضرب خوردگی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضرب کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضاعف
-
ضرب کننده
دیکشنری فارسی به عربی
مضاعفة
-
ضرب خور
دیکشنری فارسی به عربی
مصد
-
ضرب سکه
دیکشنری فارسی به عربی
نعناع
-
یه ضرب
لهجه و گویش تهرانی
یک دفعه
-
ضرب الأجل
واژهنامه آزاد
سرعتی، به سرعت، فوری، باسرعت، بی درنگ
-
زیر ضرب
واژهنامه آزاد
در معرض آسیب
-
علامت ضرب
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) نشانۀ تایش. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن".
-
حاصل ضرب
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تاکرد، تایکرد. از ریشۀ "تاییدن" به چَمِ (معنیِ) "ضرب کردن". برای نمونه، تاکرد 5 در 6 می شود 30 (30 = 6 * 5).
-
ضرب کردن
واژهنامه آزاد
(پارسی سره؛ واژۀ پیشنهادی کاربران) تاییدن. از "تا" ساخته شده است، چرا که می گوییم "دو دو تا چهار تا". از چهار کنش بنیادین شمارش (چهار عمل اصلی حساب) است. "5 را در 6 ضرب کنیم" به پارسی می شود "5 را در 6 بتاییم".
-
ضد ضرب
واژهنامه آزاد
اصطلاحی در نواختن تبل(ضرب) بر عکس نواختن یک ریتم در هر سازی
-
دو ضرب
واژهنامه آزاد
(ورزش) دو کوب.
-
یک ضرب
واژهنامه آزاد
(ورزش) یک کوب.
-
inner product space
فضای ضرب درونی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ریاضی] فضای بُرداری با یک ضرب درونی
-
اصطلاح (ضرب المثل)
فرهنگ واژههای سره
گنج واژه