کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضربهگیر 2 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
ضربة
لغتنامه دهخدا
ضربة. [ ض ُ ب َ ] (اِخ ) جایگاهی است . (معجم البلدان ).
-
ضربة
دیکشنری عربی به فارسی
بستن , محکم زدن , چتري بريدن (گيسو) , صداي بلند يا محکم , چتر زلف , تپيدن , زدن , کتک زدن , چوب زدن , شلا ق زدن , کوبيدن , ضرب , ضربان نبض وقلب , تپش , ضربت موسيقي , غلبه , پيشرفت , زنش , ضربت , دميدن , وزيدن , در اثر دميدن ايجاد صدا کردن , ترکيدن , ...
-
impulse approximation
تقریب ضربه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] تقریبی که در آن برای برخورد بین ذرۀ فرودی و ذرۀ مقید هدف، از نیروهای قیدی ذرۀ هدف صرفِنظر میشود
-
tail strike
دُمضربه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] برخورد دُم هواپیما با زمین در هنگام برخاست
-
shoot 5
ضربه 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] در فوتبال، زدن یا راندن توپ با پا و با شدت تمام به سمت دروازه
-
free kick
ضربۀ آزاد
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ضربۀ کاشتهای که تیم غیرخاطی در پی وقوع خطا یا آفساید (offside) از آن بهرهمند میشود و تیم حریف نمیتواند در زدن آن اخلال یا مانع ایجاد کند
-
penalty kick
ضربۀ پنالتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[ورزش] ضربهای مستقیم که از نقطۀ پنالتی به سمت دروازه یا سبد زده میشود
-
crashworthy
ضربهتاب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] ویژگی موانعی که در آزمایشهای گوناگون مقاومت آنها در برابر ضربه تأیید شده باشد
-
ضربه شست
فرهنگ فارسی معین
( ~ . شَ) [ ع - فا. ] (اِمص .) توانایی ، نیرو.
-
سه ضربه
لغتنامه دهخدا
سه ضربه . [س ِ ض َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح کشتی گیران ) آنکه کسی را سه مرتبه بر زمین زنند. (فرهنگ فارسی معین ) : چنانکه نراد آسمان را سه ضربه پیشی دادی ، ومشعبد افلاک را در مهره بازی چون مهره ببازی داشتی .نراد آسمان را پیشی دهی سه ضربه زین روی...
-
شش ضربه
لغتنامه دهخدا
شش ضربه . [ ش َ / ش ِ ض َ ب َ / ب ِ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح نرد) داوی است در نردبازی و آن را شش ضرب نیز گویند. (برهان ). به اصطلاح نرادان شش بازی راگویند که پیاپی از حریف ببرد و بعضی گویند که داو شش زده بازی از حریف ببرد. (غیاث اللغات ) : در مدحت تو به ...
-
ضربة الشمس
دیکشنری عربی به فارسی
افتاب زدگي , گرمازدگي
-
ضربة قاضية
دیکشنری عربی به فارسی
با ضربت بيهوش کننده اي حريف رابزمين زدن , ضربه فني , ضربه فني کردن , از پا در اوردن , ويران کردن , ضربت قاطع , ممتاز , عالي
-
ضربه فنی
فرهنگ فارسی عمید
[عربی. فارسی] (ورزش) zarbefanni در کشتی، رساندن هر دو شانۀ حریف به تشک.
-
ضربه شدید
دیکشنری فارسی به عربی
اربط , شريحة