کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضربت توام باتکان زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضربت سبک وناگهانی
دیکشنری فارسی به عربی
نقرة
-
ضربت توپ بازی
دیکشنری فارسی به عربی
طلقة
-
ضربت با چیز تیز
دیکشنری فارسی به عربی
ابرة
-
ضربت با مشت
دیکشنری فارسی به عربی
ابرة
-
ضربت با چیز نوک تیز
دیکشنری فارسی به عربی
وکزة
-
باپشت راکت ضربت وارد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
ضربة اليد الخلفية
-
ضربت توپ گلف نزدیک سوراخ
دیکشنری فارسی به عربی
اضرب
-
ضربت حاصله دراثر تکان سخت
دیکشنری فارسی به عربی
صدمة
-
حرکت تند و سریع و با ضربت
دیکشنری فارسی به عربی
سوط
-
جستوجو در متن
-
صدمة
دیکشنری عربی به فارسی
دست انداز جاده , ضربت , ضربت حاصله دراثر تکان سخت , برامدگي , تکان سخت (در هواپيماو غيره) , تکان ناگهاني , ضربت (توام باتکان) زدن , تکان , صدمه , هول , هراس ناگهاني , لطمه , تصادم , تلا طم , ضربت سخت , تشنج سخت , توده , خرمن , توده کردن , خرمن کردن ,...
-
بازی دادن
لغتنامه دهخدا
بازی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) فریفتن . گول زدن . کسی را مغبون کردن : اگر زمین تو بوسد که خاک پای توام مباش غره که بازیت میدهد عیار. سعدی .داو بردم جان و تو دربند بازی دادنم من به عمدا خود بمانم تا توام بازی دهی .امیرخسرو (از آنندراج ).
-
مفصل
دیکشنری عربی به فارسی
درزه , بند گاه , بند , مفصل , پيوندگاه , زانويي , جاي کشيدن ترياک با استعمال نوشابه , لولا , مشترک , توام , شرکتي , مشاع , شريک , متصل , کردن , خرد کردن , بند بند کردن , مساعي مشترک , بند انگشت (مخصوصا برامدگي پنج انگشت) , قوزک پا يا پس زانوي چهار پا...
-
تظلم زدن
لغتنامه دهخدا
تظلم زدن .[ ت َ ظَل ْ ل ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) شکایت کردن از ظلم و تعدی کسی . داد خواستن . دادخواهی کردن : دل شد از دست نه جای سخن است نز توام جای تظلم زدن است . خاقانی .ور در عذاب خشم تو دل زد تظلمی بس بادش این عذاب دگر کز تو بازماند. خاقانی (دیوان چ ...
-
زهردار
لغتنامه دهخدا
زهردار. [ زَ ] (نف مرکب ) صاحب زهر. جانور یا گیاهی که سم دارد. سامه . سوام : مار زهردار. مقابل بی زهر. (یادداشت بخط مرحوم دهخدا). حیوان زهردار؛ جانوری که دارای زهر باشد. (ناظم الاطباء) : کشت خال لب توام آری مگس شهد زهردار بود. میرخسرو (از آنندراج ). ...
-
علیس
لهجه و گویش گنابادی
alis این یک واژه تعجبی است و وقتی یک کاری به نظر فرد عجیب و خارق العاده میرسد استفاده میشود.این واژه بار تعجبی بسیار بالایی دارد.این واژه را وقتی میخواهند کسی را چشم بزنند هم استفاده میشود.وقتی برای چشم زدن به کار میرود توام با یک حسد ورزی درونی است....