کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضربان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضربان
/zarabān/
معنی
ضربههای متوالی با فواصل زمانی یکسان.
〈 ضربان قلب: (زیستشناسی) زدن قلب؛ تپیدن دل؛ تپش قلب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تپش، زدن
برابر فارسی
تپش
دیکشنری
beating, palpitation, pulsation, pulse, throb
-
جستوجوی دقیق
-
ضربان
واژگان مترادف و متضاد
تپش، زدن
-
ضربان
فرهنگ واژههای سره
تپش
-
beat 3
ضربان
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] زنش قلب و سرخرگ
-
ضربان
فرهنگ فارسی معین
(ضَ رَ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) زدن (مطلق ). 2 - زدن قلب . 3 - (اِمص .) جهش ، تپش قلب .
-
ضربان
لغتنامه دهخدا
ضربان . [ ض َ رَ ] (ع مص ، اِمص ) تپش . جنبش سخت شریان . تپیدن . زدن . (آنندراج ) : دستور طبیب است که بشناسد شریان چون باضربان باشد و چون بی ضربانست چون با ضربانست کند قوت او کم ور کم نکند بیم خناق وخفقانست . منوچهری .|| درد ریش . (مهذب الاسماء). تیر...
-
ضربان
لغتنامه دهخدا
ضربان . [ ض ُ ] (ع اِ) نامی است که در افریقیه به شیهم دهند. تشی . ضَرب . شیهم . سیخول .
-
ضربان
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] zarabān ضربههای متوالی با فواصل زمانی یکسان.〈 ضربان قلب: (زیستشناسی) زدن قلب؛ تپیدن دل؛ تپش قلب.
-
ضربان
دیکشنری فارسی به عربی
حث
-
واژههای مشابه
-
dropped beat
ضربان افتاده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] فقدان یک انقباض بطنی به علت وقفه در گره دهلیزی ـ بطنی
-
pacemaker
ضربانساز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] بخشی از قلب که آهنگ ضربان آن را تنظیم میکند
-
cardiotachometry
ضربانسنجی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم پایۀ پزشکی] ثبت مداوم آهنگ ضربان قلب در دورههای زمانی طولانی
-
escape beat
ضربان فراری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ضربان نابجایی که به دنبال وقفۀ طولانیتر از حد معمول بین تکانههای برخاسته از گره سینوسی ـ دهلیزی اتفاق میافتد
-
pulsation
ضربان نبض
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ضربان آهنگینی مانند ضربان قلب
-
ضربان الدهر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی، مجاز] zarabānoddahr حوادث روزگار.