کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضراوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضراوت
/zarāvat/
معنی
۱. آزمند شدن؛ حریص شدن.
۲. خوگر شدن؛ معتاد شدن به چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضراوت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ وَ) [ ع . ضراوة ] (مص ل .) 1 - حریص شدن . 2 - معتاد گشتن .
-
ضراوت
لغتنامه دهخدا
ضراوت . [ ض َ وَ ] (ع مص ) ضَری . ضَراءة. آزمند و حریص گردیدن . (منتهی الارب ). سخت حریص شدن . (زوزنی ) : ضراوت سفها در افساد حال و اتلاف مال رعیت زیادت می گشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 383). قوت و ضراوت ابوعبداﷲ طائی در مباشرت حرب و چیرگی او بر سفک د...
-
ضراوت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضراوة] [قدیمی] zarāvat ۱. آزمند شدن؛ حریص شدن.۲. خوگر شدن؛ معتاد شدن به چیزی.
-
واژههای همآوا
-
ذراوة
لغتنامه دهخدا
ذراوة. [ ذُ وَ ] (ع اِ) آنچه از چیزی برافتد. || ریزه ٔ کاه و جز آن که از گندم جدا شودآنگاه که گندم را بر باد کنند. || ذراوه ٔنبت ؛ ریزه ٔ گیاه خشک که باد برداشته و برده باشد.
-
جستوجو در متن
-
شرزه
لغتنامه دهخدا
شرزه . [ ش َ زَ / زِ ] (ص ) خشمگین . (برهان ). تند و تیز و خشمگین و غضبناک . (ناظم الاطباء). خشمگین و برهنه دندان . (صحاح الفرس ). خشمناک بود و از اینجا گویند شیر شرزه . (فرهنگ خطی ). خشمگین و پرقوت و بسیارنیرو بود و اطلاق این لفظ به غیر از شیر و پلن...
-
ابونصر
لغتنامه دهخدا
ابونصر. [ اَ ن َ ] (اِخ ) ابن محمدبن اسد مسمی به منصور. شار غرجستان مشهور به شار شاه در ترجمه ٔ تاریخ یمینی آمده : ولایت غرشستان را شار ابونصر داشت تا پسر وی محمد بحد مردی رسید و بقوت شباب و مساعدت اصحاب واتراب بر ملک مستولی شد و پدر منزوی گشت و ملک ...