کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
عتید
لغتنامه دهخدا
عتید.[ ع َ ] (اِخ ) ابن ضرار. شاعری است . (منتهی الارب ).
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) حکم . از او محمدبن طلحه و ابوعمرو از ضرار روایت کند.
-
ابوعمرو
لغتنامه دهخدا
ابوعمرو. [ اَ ع َم ْرْ ] (اِخ ) حکم . از روات حدیث است و از ضرار بن عمرو روایت کند.
-
اتات
لغتنامه دهخدا
اتات . [ اَ] (اِخ ) نام کوهی . || از اعلام زنان عرب از جمله نام مادر قیس بن ضرار از قبیله ٔ بکربن وائل .
-
ادهم
لغتنامه دهخدا
ادهم . [ اَ هََ ] (اِخ ) ابن ضرار الضبی . رجوع به عقدالفرید چ محمد سعید العریان ج 6 ص 44 شود.
-
بجاد
لغتنامه دهخدا
بجاد. [ ب ِ ] (اِخ ) ابن عثمان . یکی از بناکنندگان مسجد ضرار است . (از امتاع الاسماع ص 482).
-
جزء
لغتنامه دهخدا
جزء. [ ج َزْءْ ](اِخ ) ابن ضرار. یکی از سه پسر ضرار بود که هر سه تن شاعر بودند، گویند: وقتی ضرار درگذشت سه پسر بنامهای : شماخ و مزرد و جزء از خود بجا گذاشت . مادر آنان که ام اوس نام داشت خواست تا با مردی بنام اوس که شاعر بود ازدواج کند. روزی که برای ...
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن سرارالخزاعی . طبرانی گوید: او صحابیست و ابن حجر گوید او همان حارث بن ابی ضرار است . رجوع بکتاب الاصابة چ مصر سنه ٔ 1323 ج 2 ص 71 و به حارث بن ابی ضرار سابق الذکر شود.
-
جزء
لغتنامه دهخدا
جزء. [ ج ُزْءْ ] (اِخ ) ابن ضرار غطفانی . مرزبانی در معجم خود او را از شعرای مخضرم دانسته و گفته است : او عمربن خطاب را رثا کرده است . (از الاصابة فی تمییزالصحابة).
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن ابی دجانة الانصاری . ضرار وی را از صحابه ای دانسته است که در صفین حاضر بوده اند. (از الاصابه ج 1 قسم اول ص 89).
-
حارث
لغتنامه دهخدا
حارث . [ رِ ] (اِخ ) ابن ضرار، و بقولی حارث بن ابی ضرار، الخزاعی . ابن عبدالبر، میان این حارث و حارث پدرجویریة فرق گذاشته است ، و ابن فتحون ، و جز او نیز جزم کرده اند که حارث غیر از پدر جویریة است . ابن حجر گوید برای آنچه گفته اند دلیلی نیاورده اند، ...
-
خرجانی
لغتنامه دهخدا
خرجانی . [ خ َ ] (اِخ ) ضراربن احمدبن ضرار خرجانی . وی از احمدبن یونس و او از ابوالقاسم سلیمان بن احمد طبرانی حدیث دارد. در مسجد جامع اصفهان نقطه ای است بنام ضرارآباد که از مستحدثات ضراربن احمد است . (از انساب سمعانی ).
-
ابوعامر
لغتنامه دهخدا
ابوعامر. [ اَ م ِ ] (اِخ ) خزرجی ، نصرانی . راهب . او بانی مسجد ضرار بود و آنگاه که رسول صلوات اﷲ علیه از غزوه ٔ تبوک بازگشت امر بتخریب آن مسجد فرمود. رجوع به ص 139 حبط ج 1 و ص 417 حبط ج 2 شود.
-
جویریة
لغتنامه دهخدا
جویریة. [ ج ُ وَ ری َ ] (اِخ ) دختر حارث بن ابی ضرار، از خزاعة. یکی از زوجات رسول (ص ). وی قبل از آنکه در حباله ٔ نکاح پیغمبر درآید زوجه ٔ مسافعبن صفوان بود. مسافع در وقعه ٔ مریسیع بسال ششم هجری بقتل رسید. پدر جویریة در دوره ٔ جاهلیت رئیس قوم خود بشم...
-
نفاع
لغتنامه دهخدا
نفاع . [ ن َف ْفا ] (ع ص ) بسیارسودرساننده . (غیاث اللغات ) (از آنندراج ). مرد بسیارسود. (منتهی الارب ). کثیرالنفع. (اقرب الموارد) (متن اللغة). نفوع . (متن اللغة). بسیارنفعبخشنده . مقابل ضرّار. (یادداشت مؤلف ) : عمرخسرو طلب ار نفع جهان می طلبی که وج...