کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضرار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضرار
لغتنامه دهخدا
ضرار.[ ض ِ ] (اِخ ) ابن عبدالمطلب . عم پیغمبر اکرم که با عبداﷲ و ابوطالب از یک مادر (فاطمه دختر عمرو المخزومیة) بود. رجوع به عقدالفرید ج 3 ص 263 و ج 5 ص 7 شود.
-
ضرار
لغتنامه دهخدا
ضرار.[ ض ِ ] (اِخ ) ابن مقرن . صحابی است . (منتهی الارب ).
-
ضرار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] zerār ضرر زدن؛ زیان رساندن؛ گزند رساندن.
-
واژههای مشابه
-
مسجد ضرار
لغتنامه دهخدا
مسجد ضرار. [ م َ ج ِ دِ ض ِ ] (اِخ ) مسجدی است که در قرآن کریم آمده است : والذین اتخذوا مسجداً ضراراً و کفراً و تفریقاً بین المؤمنین و ارصاداً لمن حارب اﷲ و رسوله من قبل و لیحلفن ان اردنا الا الحسنی و اﷲ یشهد اًنهم لکاذبون . (قرآن 107/9)؛ آنانکه مسج...
-
اصحاب ضرار
لغتنامه دهخدا
اصحاب ضرار. [ اَ ب ِ ض ِ ] (اِخ ) پیروان ضراربن عمرو و حفص الفرد بودند، و آنان را ضراریه میخواندند. رجوع به ملل و نحل شهرستانی چ مطبعه ٔ حجازی قاهره ج 1 ص 12 شود.
-
اصحاب مسجد ضرار
لغتنامه دهخدا
اصحاب مسجد ضرار. [ اَ ب ِ م َ ج ِ دِ ض ِ ] (اِخ ) مسجد ضرار یا شقاق را گروهی از اهل عقبه برای ابوعامر ساختند که رئیس آنان بود. و اصحاب مسجد ضرار این پنج تن بودند: معتّب بن قشیر، ثعلبةبن حاطب ، خذام بن خالد، ابوحبیبةبن ازعر و عبداﷲبن نبتل بن حارث . ای...
-
واژههای همآوا
-
ظرار
لغتنامه دهخدا
ظرار. [ ظِ / ظِرْ را ] (ع اِ) ج ِ ظِر.
-
زرار
فرهنگ نامها
(تلفظ: zo(a)rār) تیزفهم ، سبک روح ؛ (در اعلام) (زَرار) پدر بابک و نیای اردشیر بابکان است .
-
زرار
واژگان مترادف و متضاد
تردست، چالاک، زبل، زیرک ≠ چلمن
-
ذرار
لغتنامه دهخدا
ذرار. [ ذِ ] (ع اِ) دانه های متفرقه .
-
ذرار
لغتنامه دهخدا
ذرار. [ ذِ ] (ع مص ) بدخو گردیدن ناقة. || خشم . || اعراض .
-
ذرار
لغتنامه دهخدا
ذرار.[ ذِ ] (ع مص ) مذارة. بدخو شدن ناقة. خشم . اعراض .
-
زرار
لغتنامه دهخدا
زرار. [ ] (اِخ ) به روایت طبری ، او پدر بابک و بابک پدر اردشیر بابکان بود. رجوع به سبک شناسی بهار شود.
-
زرار
لغتنامه دهخدا
زرار. [ زُ ] (ع ص ) تیزفهم . سبکروح . (ناظم الاطباء): زُرّار؛ الذکی الخفیف . (اقرب الموارد). رجوع به زرازر شود.