کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضرارة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضرارة
لغتنامه دهخدا
ضرارة. [ ض َ رَ] (ع مص ) نابینا شدن . (منتخب اللغات ). نابینائی . (دهار). || کمی در اموال و ذوات . (منتهی الارب ). || گزند رسانیدن . (غیاث ) (آنندراج ).
-
واژههای همآوا
-
ضرارت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ رَ) [ ع . ضرارة ] (مص ل .) نابینا شدن .
-
ذرارة
لغتنامه دهخدا
ذرارة. [ ذُ رَ ] (ع اِ) آنچه از پراکندن چیزی برافتد.
-
زرارة
لغتنامه دهخدا
زرارة. [ زَ رَ ] (اِخ ) ابن اوفی الحرشی . از بنی حریش بن کعب ، مکنی به ابی حاجب . وی در دوران خلافت ولیدبن عبدالملک بسال 93 هَ . ق . بمرگ ناگهانی درگذشت . (ازصفة الصفوة ج 3 ص 52). رجوع به البیان والتبیین ج 3 ص 63 و المصاحف ص 59 و حبیب السیر چ خیام ج ...
-
زرارة
لغتنامه دهخدا
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن اعین . رجوع به ابوعلی در همین لغت نامه ، خاندان نوبختی اقبال ص 253، نامه ٔ دانشوران ج 6 ص 77، ضحی الاسلام ج ث ص 265، 266، ارشاد ص 14، 32 و ابن الندیم شود.
-
زرارة
لغتنامه دهخدا
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن ربیعة الاذی ، مکنی به ابی الحلال العتکی . وی در 120سالگی درگذشت و از عثمان بن عفان حدیث شنیده . (از صفة الصفوه ج 3 ص 151).
-
زرارة
لغتنامه دهخدا
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن قیس بن حارث صحابی است . (منتهی الارب ). رجوع به عقدالفرید ج 7 ص 151 شود.
-
زرارة
لغتنامه دهخدا
زرارة. [ زُ رَ ] (اِخ ) ابن عمرو. صحابی است . (منتهی الارب ). وی در 15 محرم 11 هَ . ق . با عده ای اسلام آورد. رجوع به امتاع الاسماع شود.
-
زرارة
لغتنامه دهخدا
زرارة. [ زُرَ ] (ع اِ) آنچه بیندازی در دیوار تا بچسبد بدان . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
زرارة
لغتنامه دهخدا
زرارة. [زُ رَ ] (اِخ ) ابن عدس بن زید، جد جاهلی بود و پسرانش بطنی از بنی دارم از تمیم عدنانی اند و او حکیمی از قضات تمیم بود. (از اعلام زرکلی ج 1 ص 333). رجوع به البیان والتبیین ج 2 ص 215 و ج 3 ص 236 و عقدالفرید شود.
-
ضرارت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ضرارة] [قدیمی] zarārat گزند رسانیدن.
-
جستوجو در متن
-
ضرارت
فرهنگ فارسی معین
(ضَ رَ) [ ع . ضرارة ] (مص ل .) نابینا شدن .
-
نابینائی
لغتنامه دهخدا
نابینائی . [ حامص مرکب ] کوری . عمیاء. ضرارة. (دهار) : کان به نابینائی از راه اوفتادوین دو چشمش بود و در چاه اوفتاد.(گلستان ).