کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضحی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضحی
/zohā/
معنی
۱. نودوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیه؛ والضّحی.
۲. [قدیمی] خورشید؛ آفتاب.
۳. [قدیمی] هنگام برآمدن آفتاب؛ صبح.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضحی
فرهنگ فارسی معین
(ضُ حا) [ ع . ] (اِ.) چاشتگاه ، هنگام برآمدن آفتاب .
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ُ حی ی ] (ع مص ) ضَحو. ضُحُوّ. ضَحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را. || بیرون آمدن در آفتاب . (منتهی الارب ). به آفتاب شدن . (زوزنی ). به آفتاب آمدن .
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض َ حی ی ] (اِخ ) موضعی است به یمن . (منتهی الارب ).
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض َ حی ی ] (ع مص ) ضَحو. ضُحو. ضُحی ّ. رسیدن آفتاب کسی را. (منتهی الارب ).
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ِ حا ] (ع مص ) خوی گرفتن . (زوزنی ). خوی کردن و عرق آوردن . (منتهی الارب ).
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ُ حا ] (اِخ ) سوره ٔ نودوسومین از قرآن ، مکّیه ، و آن یازده آیت است ، پس از «لیل » و پیش از «اء لم نشرح ».
-
ضحی
لغتنامه دهخدا
ضحی . [ ض ُ حا ] (ع اِ)چاشتگاه (و یذکر). (منتهی الارب ) (بحرالجواهر) (مهذب الاسماء). نیم چاشت ، مقابل ظهر که چاشت است . چاشتگاه ،یعنی پس آفتاب برآمدن ، و گویند بعد چاشتگاه . (دستوراللغة ادیب نطنزی ). ارتفاع نهار. چاشت : همیشه تا نفروزد قمر چو شمس ضحی...
-
ضحی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zohā ۱. نودوسومین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۱۱ آیه؛ والضّحی.۲. [قدیمی] خورشید؛ آفتاب.۳. [قدیمی] هنگام برآمدن آفتاب؛ صبح.
-
واژههای مشابه
-
صلاة ضحی
لغتنامه دهخدا
صلاة ضحی . [ ص َ ت ِ ض ُ حا ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نماز چاشت . بدانکه متعارف میان مردم در اول نهار از نوافل دو نماز است : یکی در اول روز بعد از طلوع آفتاب و بلند شدن وی قدر یک دو نیزه و این را صلاةالاشراق گویند، دیگر بعد از بلند شدن آفتاب مقدار ر...
-
واژههای همآوا
-
زهی
واژگان مترادف و متضاد
آفرین، احسنت، اینت
-
زهی
فرهنگ فارسی معین
(زِ) (شب جم .) 1 - از ادات تحسین به معنای آفرین ! 2 - از ادات تأسف به معنای افسوس !
-
زهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) 1 - حیوان آماده برای آبستن شدن . 2 - حیوان نو زاییده .
-
زهی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص نسب .) هر سازی که دارای زه باشد.