کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضبوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضبوب
لغتنامه دهخدا
ضبوب . [ ض َ ] (ع ص ) ستور که دود و گمیز اندازد. || گوسفند تنگ سوراخ پستان . || (اِخ ) نام اسب جمانه ٔ حارثی . (منتهی الارب ).
-
ضبوب
لغتنامه دهخدا
ضبوب . [ ض ُ ] (ع مص ) خون آمدن لب و سیلان او. (منتهی الارب ). ضَب ّ. رجوع به ضَب ّ شود.
-
واژههای همآوا
-
ذبوب
لغتنامه دهخدا
ذبوب . [ ذَ ] (اِخ ) حصنی است به یمن از عمل علی ّبن امین .
-
ذبوب
لغتنامه دهخدا
ذبوب . [ ذُ ] (ع مص ) ذَبَب . (در همه ٔ معانی ).خوشیدن و هواسیدن لب از تشنگی و جز آن . || لاغر گردیدن تن . || پژمریدن گیاه . || گردیدن و متغیر شدن گونه ٔ کسی . || دیوانه شدن . || اندک باقی ماندن از روز.
-
جستوجو در متن
-
دوسیدن
لغتنامه دهخدا
دوسیدن . [ سی دَ ] (مص ) چسبیدن . (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). دبق . لصق . لزق . چسبیدن چیزی به چیزی . (فرهنگ جهانگیری ) (یادداشت مؤلف ). چسبیدن . (شرفنامه ٔ منیری ) (دهار). بشلیدن . (صحاح الفرس ). پیوستن . (ناظم الاطباء). عسق . (...