کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضبعان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضبعان
لغتنامه دهخدا
ضبعان . [ ض َ ] (اِخ ) نام بلاد هوازن ، ذکر آن در شعر آمده است . (معجم البلدان ). ضَبعان ؛ (مثنی ) موضعی است . (منتهی الارب ).
-
ضبعان
لغتنامه دهخدا
ضبعان . [ ض َ ب َ ] (ع مص ) یازیدن ستور بازوها را در رفتن . (منتهی الارب ). ضبوع . ضبع. دراز کردن ستور بازوها را در رفتار. (منتخب اللغات ).
-
ضبعان
لغتنامه دهخدا
ضبعان . [ ض ِ ] (ع اِ) کفتار نر. (دهار) (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (منتخب اللغات ). ج ، ضباعین . || ضبعان اَمدر؛ کفتار نر کلان شکم برآمده هر دو پهلو. (منتهی الارب ).
-
جستوجو در متن
-
ضباعین
لغتنامه دهخدا
ضباعین . [ ض َ ] (ع اِ) ج ِ ضِبعان . (منتهی الارب ).
-
اضباع
لغتنامه دهخدا
اضباع . [ اَ ] (ع اِ) ج ِ ضِبْعان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ضبوع
لغتنامه دهخدا
ضبوع . [ ض ُ ] (ع مص ) ضَبع. ضبعان . یازیدن اسب بازوها را در رفتن . (منتهی الارب ). دراز کردن ستور بازوها را در رفتار. (منتخب اللغات ).
-
خفاخف
لغتنامه دهخدا
خفاخف . [ خ َ خ ِ ] (ع ص ) بسیارآواز. منه : ضبعان خفاخف ؛ کفتاران بسیارآواز.(از منتهی الارب ) (از تاج العروس ) (از لسان العرب ).