کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضبط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ضبط کرد
دیکشنری فارسی به عربی
اِحْتَجَزَ
-
متصدی دستگاه ضبط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] ← متصدی دستگاه ضبط صدا
-
tape recorder operator, sound recordist 2
متصدی دستگاه ضبط صدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] فردی که مسئول دستگاه ضبط صدا در صحنه است متـ . متصدی دستگاه ضبط
-
recording unit
واحد ثبت و ضبط
واژههای مصوّب فرهنگستان
[باستانشناسی] هر مکان یا شیء خاص که واحد مستقلی برای ثبت و ضبط دادههای باستانشناختی به شمار میآید
-
video tape recording unit
واحد ضبط ویدئویی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[سینما و تلویزیون] واحدی که تجهیزات و دستگاههای ضبط ویدئویی در آن مستقر شود * در زبان فارسی برای این واحد تلویزیونی "واحد امپکس" به کار رفته است.
-
CVR, cockpit voice recorder
دستگاه ضبط صدا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] وسیلهای در هواگَرد برای ضبط خودکار تمامی صداها در هنگام پرواز متـ . ضبط صدا
-
ضبط و ربط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ طُ رَ) (حامص .) 1 - جمع و جور کردن . 2 - اداره و سرپرستی جایی یا کاری . 3 - یادداشت کردن .
-
دستگاه ضبط صوت
دیکشنری فارسی به عربی
دکتافون
-
ضبط و ربط
فرهنگ گنجواژه
ترتیب و سامان. ضبط و ربط کردن= سر و سامان دادن، مرتب کردن.
-
ضبط و مقابله
فرهنگ گنجواژه
نوشتن و پیراستن،اصلاح.
-
ضبط و ربط کردن
لهجه و گویش تهرانی
جمع آوری
-
ثبت و ضبط
فرهنگ گنجواژه
مضبوط کردن، منظم کردن.
-
ضبط اسناد و اوراق بایگانی
دیکشنری فارسی به عربی
ارشيف
-
ضبط و بند و بست
فرهنگ گنجواژه
کنترل.
-
نوار ضبط صوت و امثال ان
دیکشنری فارسی به عربی
سرية