کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضبد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زبد
لغتنامه دهخدا
زبد. [زَ ب َ ] (اِخ ) کوهی است به یمن . (منتهی الارب ) (ترجمه ٔ قاموس ) (آنندراج ). از ابن حبیب نقل است که زبد کوهی است به یمن . (تاج العروس ). رجوع به معجم البلدان ج 3 ص 433 چ وستنفلد شود.
-
زبد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] zabad کف روی آب یا شیر؛ کف.
-
زَبَدٌ
فرهنگ واژگان قرآن
کف جوشان و کثافتي که روي مايع جوشيده مينشيند