کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضباط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضباط
/zabbāt/
معنی
۱. [منسوخ] کسی که اوراق اداره را در پروندهها ضبط و نگهداری میکند؛ بایگان.
۲. [قدیمی] ضبطکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بایگان، ثبات
۲. ضابط
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضباط
واژگان مترادف و متضاد
۱. بایگان، ثبات ۲. ضابط
-
ضباط
فرهنگ فارسی معین
(ضَ بّ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - ضبط کننده . 2 - بایگان .
-
ضباط
لغتنامه دهخدا
ضباط. [ ض َب ْ با ] (ع ص ، اِ) ضبطکننده . || آنکه ضبط اوراق اداره یا محکمه ای کند. بایگان . آرشیویست .
-
ضباط
لغتنامه دهخدا
ضباط. [ ض ُب ْ با ] (ع ص ، اِ) ج ِ ضابط.
-
ضباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] zabbāt ۱. [منسوخ] کسی که اوراق اداره را در پروندهها ضبط و نگهداری میکند؛ بایگان.۲. [قدیمی] ضبطکننده.
-
ضباط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ ضابط] [قدیمی] zobbāt = ضابط
-
واژههای همآوا
-
ظبات
لغتنامه دهخدا
ظبات . [ ظُ ] (ع اِ) ج ِ ظُبة.
-
ظباة
لغتنامه دهخدا
ظباة. [ ظَ ] (ع اِ) کفتار.
-
زبات
لغتنامه دهخدا
زبات . [ زَ ] (ع اِ)محرف زباد است . (از اشتینگاس ). رجوع به زباد شود.
-
ضبعة
لغتنامه دهخدا
ضبعة. [ ض َ ب َ ع َ ] (ع مص ) ضَبَع. نیک آرزومند نر شدن ناقه ، و گاهی در زنان نیز استعمال کنند. (منتهی الارب ). بگشن آمدن شتر. (زوزنی ). بگشن آمدن شتر ماده . (تاج المصادر).
-
ضبعة
لغتنامه دهخدا
ضبعة. [ ض َ ب ِ ع َ ] (ع ص ) ضِباع . ضَباعی . ناقه ٔ آرزومند گشن . (منتهی الارب ). اشتری بگشن آمده . (مهذب الاسماء).
-
ضبعة
لغتنامه دهخدا
ضبعة. [ ض َ ع َ ] (ع اِ) کفتار ماده (یا ماده ٔ آن نیز ضبع است ). ج ، ضَبع. (منتهی الارب ). ضبعةالعرجاء؛ کفتار ماده ٔ لنگ : و ضلع الضبعة العرجاء یعلق علی رأس صاحب الشقیقة فینفعه . (ابن البیطار). || کفتار پیر. و ضریر انطاکی گوید: ضبعة، معروفة و تسمی ا...
-
جستوجو در متن
-
ثبات
واژگان مترادف و متضاد
ثبتکننده، ضباط، کاتب، محرر