کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضامن دار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ضامن دار
/zāmendār/
معنی
نوعی چاقو که دارای دکمه یا فنر است و تا دکمه یا فنر را فشار ندهند تیغۀ چاقو خم نمیشود.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضامن دار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] zāmendār نوعی چاقو که دارای دکمه یا فنر است و تا دکمه یا فنر را فشار ندهند تیغۀ چاقو خم نمیشود.
-
واژههای مشابه
-
ضامن کردن
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ← غیرمسلح کردن
-
ضامن آهو
لغتنامه دهخدا
ضامن آهو. [ م ِ ن ِ ] (اِخ ) نزد عوام لقب حضرت امام رضا (ع ). ضمانت از آهو منسوب به علی بن الحسین علیهماالسلام نیز هست . (حبیب السیر چ تهران ج 1 ص 219).
-
ضامن تن
لغتنامه دهخدا
ضامن تن . [ م ِ ن ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کفیل . که ضامن شود. که مدیون یا گناهکار را بوقت حاجت بقاضی تحویل کند.
-
ضامن جریره
لغتنامه دهخدا
ضامن جریره . [ م ِ ن ِ ج َ ری رَ / رِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) (اصطلاح فقه ). رجوع به ضمان جریره شود.
-
ضامن درک
لغتنامه دهخدا
ضامن درک . [ م ِ ن ِ دَ رَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به ضمان درک شود.
-
ضامن کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشغل
-
ضامن سپردن
دیکشنری فارسی به عربی
ملزم
-
boresafe fuse/ boresafe fuze
ماسورۀ ضامندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم نظامی] ماسورهای که ضامن آن مانع انفجار گلوله پیش از خروج از دهانۀ لوله میشود
-
mousing hook
قلاب ضامندار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] قلابی که به ضامنی فلزی مجهز است و کار دهانهبند را انجام میدهد
-
bonnet safety-catch, bonnet safety
ضامن درِ موتور
واژههای مصوّب فرهنگستان
[قطعات و مجموعههای خودرو] زبانهای عموماً قلابمانند که ازطریق قفل شدن به قطعۀ ثابت روی بدنه، در موتور را بسته نگه میدارد
-
ضامن و متعهد
دیکشنری فارسی به عربی
مودع لديه
-
جستوجو در متن
-
answerable
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مسئولیت پذیر، جوابگو، ضامن، مسئول، ملتزم، پاسخ دار، جواب دار