کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ضامرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ضامرة
لغتنامه دهخدا
ضامرة. [ م ِ رَ ] (ع ص ) تأنیث ضامر: ناقةٌ ضامرةو ناقة ضامِر؛ شتر باریک اندام لاغر. (منتهی الارب ).
-
واژههای همآوا
-
زامرة
لغتنامه دهخدا
زامرة. [ م ِ رَ ] (ع ص ) مؤنث زامر. نوازنده ٔ نی . (اقرب الموارد). و رجوع به زامر و زمر شود.
-
جستوجو در متن
-
باریک اندام
لغتنامه دهخدا
باریک اندام . [ اَ ] (ص مرکب )آنکه اندامی لاغر و ظریف دارد طُلو. ضَمر. ضامر. ضامره . رجل مرهوف البدن ؛ مرد باریک اندام . (منتهی الارب ).
-
باریک میان
لغتنامه دهخدا
باریک میان . (ص مرکب ) لاغرمیان . (آنندراج ). کمرباریک . (ناظم الاطباء). آنکه کمر باریک دارد. ظریف قد و متناسب اندام . (دِمزن ). اَخَمص . اَقَّب . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ).اَهیَف . اَهضَم . مخصَّر. ضَمر. (دهار). ضامِرَه . ضامِر. مَهَفهَت ....