کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صید گردیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صید گشتن
لغتنامه دهخدا
صید گشتن . [ ص َ / ص ِ گ َ ت َ ] (مص مرکب ) صید شدن . شکار شدن . به دام افتادن . اسیر صیاد شدن : بهر صیدی می شدی بر کوه و دشت ناگهان در دام عشق او صید گشت .مولوی .
-
صید مرادآباد
لغتنامه دهخدا
صید مرادآباد. [ ص َ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان امیربیگ بخش دلفان شهرستان خرم آباد، واقع در 57 هزارگزی باختر نورآباد و 33 هزارگزی باختر شوسه ٔ خرم آباد به کرمانشاه . این ده در دامنه واقع، سردسیری و مالاریائی است . 120 تن سکنه دارد. آب آن از رود حس...
-
صید نمودن
لغتنامه دهخدا
صید نمودن . [ ص َ / ص ِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ ](مص مرکب ) شکار کردن . صید کردن . صیادی : از همت بلند به دولت توان رسیدآری به فیل صید نمایند فیل را. صائب .رجوع به صید کردن شود.
-
صید کردن
لغتنامه دهخدا
صیدکردن . [ ص َ / ص ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) شکار کردن . شکار گرفتن . صید افکندن . بشکریدن صید : یکی شاه بد هند را نام کیدنکردی جز ازدانش و رای صید. فردوسی .از پی خدمت تو تا تو ملک صید کنی به نهاله گه تو راند نخجیر پلنگ . فرخی (دیوان چ دبیرسیاقی ).ای شه...
-
فلک صید
لغتنامه دهخدا
فلک صید. [ ف َ ل َ ص َ / ص ِ ] (ص مرکب ) بلندپایه . والامقام . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه از قدرت بسیار فلک را صید کند.
-
صيد الصقور
دیکشنری عربی به فارسی
شکار با شاهين
-
صيد السمک
دیکشنری عربی به فارسی
ماهيگيري , حق ماهيگيري
-
صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
صيد
-
کانی صید مراد
لغتنامه دهخدا
کانی صید مراد. [ ص ِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سارال بخش دیواندره شهرستان سنندج . واقع در 20هزارگزی باختر دیواندره و 3هزارگزی مره دره . ناحیه ای است کوهستانی ، سردسیر و دارای 50 تن سکنه . از چشمه مشروب میشود و محصولاتش غلات ،توتون ، لبنیات و پشم...
-
کلب صيد الثعالب
دیکشنری عربی به فارسی
تازي مخصوص شکار روباه
-
ماهی صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
سمک
-
نهنگ صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
هوة
-
زوبین مخصوص صید نهنگ
دیکشنری فارسی به عربی
حربة
-
برخلا ف مقررات شکار صید کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اسلق
-
جستوجو در متن
-
کثب
لغتنامه دهخدا
کثب . [ ک َ ] (ع مص ) حمله کردن بر کسی . || نگون ساختن (ترکش را). (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). برگردانیدن . (آوند و جز آن را). (ناظم الاطباء). || کم شیر گردیدن شتر. (آنندراج ). کم شیر گردیدن شتران . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطب...