کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صِهْراً پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صِهْراً
فرهنگ واژگان قرآن
خویشاوندان سببی - خویشاوندی که به سبب ازدواج با زنی با بستگان او ایجاد می شود (مراد از صهر محرميت از ناحيه زن است)
-
واژههای همآوا
-
صحرا
واژگان مترادف و متضاد
بادیه، بیابان، تیه، دشت، راغ، فلات، وادی ≠ باغ
-
صحرا
فرهنگ واژههای سره
بیابان، دشت و دمن
-
صحرا
لغتنامه دهخدا
صحرا. [ ص َ ] (از ع ، اِ) صحراء. دشت . ج ، صحراوات ، صحاری . (مهذب الاسماء). دشت هموار. گشادگی فراخ بی گیاه . بیابان . بر. هامون . زمین هموار و فراخ . اراجیح . بجدة. بریة. تیر. جبار. جَبّان . جبانة. جَرَد. مَلا. (منتهی الارب ) : بر که و بالا چو جه هم...
-
صحرا
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . صحراء ] (اِ.) 1 - دشت . 2 - بیابان . ~ی کربلا کنایه از: جای فاقد آب و گیاه و دیگر امکانات .
-
صحرا
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صحراء، جمع: صَحارِیّ] sahrā ۱. (جغرافیا) زمین پهناور بیآبوعلف؛ دشت؛ بیابان.۲. (کشاورزی) زمینی که در آن زراعت میکنند.
-
جستوجو در متن
-
مصاهرة
لغتنامه دهخدا
مصاهرة. [ م ُ هََ رَ] (ع مص ) دامادی . خسری کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). یقال : صاهرهم و صاهر فیهم و صاهر الیهم ؛ ای صاهر فیهم صهراً. (منتهی الارب ). داماد گردیدن . (ناظم الاطباء). با کسی به نکاح وصلت کردن . (تاج المصادر بیهقی )(المصادر زوزنی )....
-
صهر
لغتنامه دهخدا
صهر. [ ص ِ ] (ع اِمص ) خویشاوندی . (اقرب الموارد). || حرمت تزوج . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || (اِ) شوهردختر مرد. (اقرب الموارد). || شوهرخواهر مرد. (اقرب الموارد) (منتهی الارب ). داماد. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ) (منتهی الارب ). در کشاف اصطلاحات ا...