کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صَلَوَاتِ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سلام و صلوات
فرهنگ گنجواژه
تشریفات.
-
صلوات اﷲ علیه و آله
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ علیه و آله . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َ هَِ وَ ل ِه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درود خدا بر او و خاندان او بادا. این درود را پس ِ نام پیغمبر گویند و نویسند.
-
صلوات اﷲ و سلامه علیه
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ و سلامه علیه . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ وَ س َ م ُ هو ع َل َی ْه ْ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درودی است پیمبر (ص ) را، و شیعیان ، امامان را نیز چنین درود فرستند.
-
صلوات اﷲ علیه و آله و سلم
لغتنامه دهخدا
صلوات اﷲ علیه وآله و سلم . [ ص َ ل َ تُل ْ لا هَِ ع َ ل َ هَِ وَ ل ِ هی وَ س َ ل ْ ل َ ] (ع جمله ٔ اسمیه ٔ دعایی ) درودی است خاص پیغمبر اسلام که پس ِ نام او نویسند و گویند.
-
واژههای همآوا
-
صلوات
واژگان مترادف و متضاد
درودها، دعاها، نمازها
-
صلوات
فرهنگ واژههای سره
درود فرستادن
-
صلوات
لغتنامه دهخدا
صلوات . [ ص َ ل َ ] (اِخ ) مرکز دهستان خروسلو از بخش گرمی شهرستان اردبیل ، در 15 هزارگزی باختر گرمی و در مسیر شوسه ٔ گرمی اردبیل واقع است .جلگه ، دشت ، گرمسیر. سکنه ٔ آن 309 تن . آب آن از چشمه . محصول آنجا غلات ، حبوبات . شغل اهالی زراعت و گله داری ....
-
صلوات
لغتنامه دهخدا
صلوات . [ ص َ ل َ ] (ع اِ) ج ِ صلا. (منتهی الارب ). رجوع به صلا شود. || ج ِ صلاة و صلوة. رجوع به صلاة شود. درود. تحیت . رحمت . || نام درود خاص بر پیغمبر (ص ) و آن جمله ٔ «اللهم صل علی محمد و آل محمد» است نزد شیعه مذهبان ، لیکن سنیان اغلب در این درود ...
-
صلوات
لغتنامه دهخدا
صلوات . [ ص َ ل َ ] (ع اِ) کنائس جهودان . اصل آن به عبرانی صَلوتا است . (منتهی الارب ) (المعرب جوالیقی ص 211). کنشت . کنیسه . رجوع به صلوة شود.
-
صلوات
فرهنگ فارسی معین
(صَ لَ) [ ع . ] (اِ.) جِ صلات (صلاة ) ؛ 1 - نمازها. 2 - دعاها. 3 - درودها. 4 - اللهم صلی علی محمد وآله محمد.
-
صلوات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] salavāt ۱. [جمعِ صلاة و صلوة] = صَلات۲. درود خاص بر پیغمبر اسلام و خاندان او؛ ذکر «اللّهم صلّ علی محمد و آل محمد».۳. [مجاز] درودها؛ تحیتها.
-
جستوجو در متن
-
solodi
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صلوات
-
صلواتی
لغتنامه دهخدا
صلواتی . [ ص َ ل َ ] (ص نسبی ) منسوب به صلوات . رجوع به صلوات شود.
-
ختم کردن
لهجه و گویش تهرانی
فرستادن صلوات،تمام کردن