کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صَفرا و زرداب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صَفرا و زرداب
فرهنگ گنجواژه
از اخلاط اربعه.
-
واژههای مشابه
-
صفرا
دیکشنری فارسی به عربی
صفراء
-
کیسۀ صفرا
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] ← زَهره
-
صفرا جنبیدن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . جُ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) خشمگین شدن .
-
صفرا شکستن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . ش کَ تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - زا یل شدن صفرا. 2 - کنایه از: غذای کمی که پیش از غذا خورند.
-
صفرا کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) کنایه از: استفراغ کردن . 2 - تندخویی کردن .
-
کیسة صفرا
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: zahladun طاری: kisasafrâ طامه ای: za:rdun طرقی: kisasafrâ / zahra کشه ای: kisasafrâ نطنزی: za:rdun
-
صفرا به سر آمدن
لغتنامه دهخدا
صفرا به سر آمدن . [ ص َ ب ِ س َ م َ دَ ] (مص مرکب ) اندوهگین شدن . غمناک شدن . دود از کله برآمدن : در حال خویشتن چو همی ژرف بنگرم صفرا همی برآید ز انده به سر مرا. ناصرخسرو.رجوع به صفرا شود.
-
جستوجو در متن
-
bile, gall
زرداب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] مایع غلیظ قلیایی که از کبد ترشح و در زَهره ذخیره میشود متـ . صفرا
-
gall bladder
زَهره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] کیسهای گلابیشکل، به طول 7 تا 10 سانتیمتر، که در زیر قطعۀ راست کبد واقع شده و محل ذخیرۀ زرداب است متـ . کیسۀ صفرا
-
زرداب
لغتنامه دهخدا
زرداب . [ زَ ] (اِ مرکب ) نام خلطی است که به عربی صفرا گویند.(برهان ) (آنندراج ). آب زردرنگ و خلط و صفرا. (ناظم الاطباء). (از: زرد + آب ، آب زردرنگ ). (حاشیه ٔ برهان چ معین ). مایعی لزج ، کشدار، قلیایی ، تلخ ، مهوع و زردرنگ (علت وجه تسمیه ) که بوسیله...
-
زهره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) zahre ۱. (زیستشناسی) عضوی کیسهمانند که به کبد چسبیده و صفرا در آن جا دارد؛ کیسۀ زرداب؛ کیسۀ صفرا.۲. [مجاز] دلیری؛ یارا؛ جرئت. Δ قدما معتقد بودند که ترس شدید سبب ترکیدن زهره میشود: ◻︎ یکی زهرۀ خرج کردن نداشت / زرش بود و یارای خوردن ندا...
-
ثومون
لغتنامه دهخدا
ثومون . (اِ) تخمی است شبیه به خبّه ، بفارسی تخم زرداب گویند و بترکی صفرا اودی نامند. منبت گیاه اوامکنه ٔ سایه ناک و او شبیه به سداب و برگش درازتر و گلش سفید و تخمش تلخ و تند و ریزه و گویند تربد زرد بیخ او است و در افعال مشابه خربق . در سیم گرم و خشک ...