کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صياح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صياح
معنی
فرياد , بانگ , علا مت تعجب , حرف ندا
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صياح
دیکشنری عربی به فارسی
فرياد , بانگ , علا مت تعجب , حرف ندا
-
واژههای مشابه
-
صیاح
لغتنامه دهخدا
صیاح . [ ص َی ْ یا ] (ع اِ) بوی خوشی است یا سرشستنی است . (منتهی الارب ). عطر و قیل غِسل . (اقرب الموارد). || (ص ) بانگ کننده . (مهذب الاسماء). آنکه بسیار فریاد کند. (اقرب الموارد).
-
صیاح
لغتنامه دهخدا
صیاح . [ ص ِ / ص ُ ] (ع اِ) آواز بلند حسب طاقت . (منتهی الارب ). آواز. نوحه . فغان . (غیاث اللغات ). بانگ . (مهذب الاسماء). || (مص ) آواز کردن . (منتهی الارب ). بانگ کردن . (تاج المصادر بیهقی ) : این طلب همچون خروسی در صیاح میزند نعره که می آید صباح ...
-
صیاح
لغتنامه دهخدا
صیاح . [ص َی ْ یا ] (اِخ ) از ستارگان ، و از ثوابت و از صور شمالی است . حارس الشمال . راعی الشاء. عرقوب الاسد. طاردةالبرد. درک الاسد. بقار. گاوچران . رجوع به ثوابت شود.
-
صیاح
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (مص ل .) بانگ کردن ، آواز دادن .
-
صیاح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] siyāh آواز بلند؛ بانگ.
-
صياحُ ابتهاجٍ (تهليلٍ)
دیکشنری عربی به فارسی
فرياد خوشحالي , هورا کشيدن , هلهله کشيدن
-
واژههای همآوا
-
سَيِّئُهُ
فرهنگ واژگان قرآن
گناهش
-
جستوجو در متن
-
علا مت تعجب
دیکشنری فارسی به عربی
صياح
-
حرف ندا
دیکشنری فارسی به عربی
اقحام , صياح
-
بانگ
دیکشنری فارسی به عربی
بکاء , صخب , صياح
-
هورا کشیدن
دیکشنری فارسی به عربی
صياحُ ابتهاجٍ (تهليلٍ)