کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صون
/so[w]n/
معنی
نگهداشتن؛ حفظ کردن؛ نگهداری.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صون
لغتنامه دهخدا
صون . [ ص َ ] (ع مص ) نگاه داشتن چیزی را. (منتهی الارب ). نگه داشتن . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). نگهبانی . (غیاث اللغات ). نگاهداری . || تحفظ. تقوی . خود نگه داشتن از معصیت : و پای خیانت بر چهره ٔ صون و دیانت ننهد. (سندبادنامه ص 70)....
-
صون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: صَون] [قدیمی] so[w]n نگهداشتن؛ حفظ کردن؛ نگهداری.
-
واژههای همآوا
-
سون
فرهنگ فارسی معین
(ق .) شبیه .
-
سون
فرهنگ فارسی معین
(اِ.) طرف ، سوی .
-
سون
لغتنامه دهخدا
سون . (اِ) طرف . جانب . سوی . (برهان ) (آنندراج ) : به چشم اندرم دید از رون توست به جسم اندرم جنبش از سون توست . عنصری .و بر آن سون شهر تا به لب آب هیرمند. (تاریخ سیستان ).ز خون هفت دریا برآمد بهم زمین از دگر سون برون داد غم . اسدی .گفت ای خواجه گرچه...
-
سون
لغتنامه دهخدا
سون . [ س َ / س ِ وُ / وَ ] (اِ) مدح . ثنا. (برهان ) (جهانگیری ) : گر نشیند سخن ابن یمین در دل خلق چه عجب آن سون توست که از جان برخاست .ابن یمین (از جهانگیری ).
-
سون
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] sun سو؛ سوی؛ طرف؛ جانب؛ کنار: ◻︎ گفت ای خواجه گرچه زآن سون شد / نه ز بند زمانه بیرون شد (سنائی: ۱۸۷).
-
جستوجو در متن
-
صونا
فرهنگ نامها
(تلفظ: so(w)nā) (عربی ـ فارسی) (صون + ا (پسوند نسبت)) ، منسوب به صون ، خویشتن داری از گناه ، صیانت .
-
صائن
لغتنامه دهخدا
صائن . [ ءِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از صون . نگاه دارنده . ج ، صائنین ، صوان : گر نشنوده ست که کرار کیست روی بر آن صائن کرار کن .ناصرخسرو.
-
ابوالقاسم
لغتنامه دهخدا
ابوالقاسم . [ اَ بُل ْ س ِ ] (اِخ ) بستی . از کتب اوست : کتاب الاشجار والنبات . کتاب وصف هوا جرجان . کتاب جوابه فی قدم العالم . کتاب فی علة الوزیر الموجه بوجهین . کتاب صون العلم و سیاسةالنفس . کتاب رسالته فی سیر العضو الرئیس من بدن الانسان .
-
نگه داشت
لغتنامه دهخدا
نگه داشت . [ ن ِگ َه ْ ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) نگاه داشت . حفظ. حراست . صون . صیانت . وقایه . اسم است از نگه داشتن . (یادداشت مؤلف ). نگه داری . مواظبت . مراقبت : تا مادرتان گفت که من بچه بزادم از بهر شما من به نگه داشت فتادم . منوچهری .هرگاه ...
-
صیانت
لغتنامه دهخدا
صیانت . [ ن َ ] (ع مص ) صیانة. نگه داشتن . نگهبانی . (غیاث اللغات ). صون . صیانة. حفظ. وقایة. نگاهداری . خویشتن بازداشتن : از صیانت هیچ با فاجر نیامیزی بهم هرکه با فاجر نشیند همچنان فاجر شود. منوچهری .... و صیانت نفس از حوادث آفات آن قدر که در امکان ...
-
صبری
لغتنامه دهخدا
صبری . [ ص َ ] (اِخ ) وی از شعرای عثمانی و فرزند کتابدار کتابخانه ٔ فاتح بود و در بغداد ریاست محاسبات داشت . مدتی در آن شهر بزیست و هم بدانجا درگذشت ، او را اشعاری دلکش بترکی و فارسی و بسیاری معماست . این رباعی از اوست :صون نوش ایده لم جام شراب ای سا...