کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صوفیانه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صوفیانه
/sufiyāne/
معنی
بهطریق صوفیان؛ به شیوه و روش صوفیان؛ همچون صوفیان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
mystical
-
جستوجوی دقیق
-
صوفیانه
لغتنامه دهخدا
صوفیانه . [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) نام یکی از ضربهای موسیقی است و آن سه ضرب است دیک دک . (مجله ٔ موسیقی شماره ٔ 5 ص 25 از رساله ٔ امیرخان ). || سرانداز. نام آهنگی است . رجوع به ذیل کلمه ٔ آهنگ شود.
-
صوفیانه
لغتنامه دهخدا
صوفیانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص نسبی ، ق مرکب ) مانند صوفی . همانند صوفی : شد درون تا کند تماشائی صوفیانه برآورد پائی . نظامی .رجوع به صوفی و صوفیه شود.
-
صوفیانه
فرهنگ فارسی معین
(یِ) [ ع - فا. ] 1 - (ص مر.) همچون صوفیان . 2 - (ق مر.) به شیوة صوفیان .
-
صوفیانه
فرهنگ فارسی عمید
(قید، صفت) [عربی. فارسی] sufiyāne بهطریق صوفیان؛ به شیوه و روش صوفیان؛ همچون صوفیان.
-
جستوجو در متن
-
sufiistic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صوفیانه
-
شَطَح وطامات
فرهنگ گنجواژه
سخنان صوفیانه.
-
درویشمنشانه
واژگان مترادف و متضاد
۱. خاشعانه، متواضعانه ۲. درویشانه، صوفیانه، عارفانه ≠ توانگرانه
-
آن
فرهنگ فارسی معین
( اِ.) از مصطلحات صوفیانه است و آن نوعی حسن و زیبایی است که قابل درک اما توصیف ناپذیر است .
-
جامه ٔ آبی
لغتنامه دهخدا
جامه ٔ آبی . [ م َ /م ِ ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) هر رنگی که بشوخ نباشد و آن را بهند صوفیانه گویند، از اهل زبان بتحقیق پیوسته . (آنندراج ). جامه ٔ کبودرنگ . (ناظم الاطباء).
-
الهامی
لغتنامه دهخدا
الهامی . [ اِ ] (اِخ ) یکی از شاعران عثمانی و از مردم استانبول بود. وی یکی ازمشایخ طریقت نقشبندی و مرید حکیم چلبی افندی از خلفای امیر بخاری بود. اشعاری درویشانه و صوفیانه دارد. (از قاموس الاعلام ترکی ج 2). و رجوع بهمین کتاب شود.
-
خرقه از- پوشیدن
لغتنامه دهخدا
خرقه از- پوشیدن . [ خ ِ ق َ / ق ِ اَ دَ ] (مص مرکب ) مرید... شدن . (آنندراج ). از دست پیری خرقه پوشیدن و این در نزد صوفیان دلالت بر ورود بطریقه ای از طریقه های صوفیانه است .
-
خرقه از- گرفتن
لغتنامه دهخدا
خرقه از- گرفتن .[ خ ِ ق َ / ق ِ اَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) از پیری یا مرشدی یا صوفئی یا رئیس قوم یا مریدی خرقه ٔ صوفیانه پوشیدن و بدست او وارد سلک شدن . مرید صاحب خرقه شدن .
-
کرشمه سنج
لغتنامه دهخدا
کرشمه سنج . [ ک ِ رِ م َ / م ِ س َ ] (نف مرکب ) آنکه کرشمه ٔ معشوقان و دیگران سنجد. هدف کرشمه . (فرهنگ فارسی معین ) : به صوفیانه ادایی که سر زد از لب ماکرشمه سنج کنایات این و آن گشتیم .طالب آملی (از آنندراج ).
-
یونس امره
لغتنامه دهخدا
یونس امره . [ ن ُ اَ رَ ] (اِخ ) از مردم بولی و از بزرگان عرفا واز اهل اﷲ به شمار می رفت . وی زاویه ای داشت و پیوسته در آن به عبادت و ریاضت مشغول بود. به سال 848 هَ . ق . درگذشت . یونس با اینکه بیسواد بود مناجاتهای صوفیانه و الهیات عارفانه دارد. (از ...