کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صور بروج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مردم صور
لغتنامه دهخدا
مردم صور. [ م َ دُ ص ُ وَ ] (ص مرکب ) مردم صورت . که از حیث قیافه و صورت و شکل ظاهرآدمی است . که صورتاً شبیه آدمیزاد است : نبود مردم جز عاقل و بیدانش مردنبود مردم هر چند که مردم صور است .ناصرخسرو.
-
صور متحرکة
دیکشنری عربی به فارسی
جان بخشي , انگيزش , تحريک , سرزندگي
-
صور اسرافیل
لهجه و گویش تهرانی
شیپور روز قیامت
-
فرشته صور
واژهنامه آزاد
اسرافیل فرشته ای که در قیامت در شیپوری میدمد
-
صور نیم شبی
لغتنامه دهخدا
صور نیم شبی . [ رِ ش َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کنایه از آه و ناله و فریاد و فغان نیم شبی باشد. (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ) : به صور نیم شبی درشکن رواق فلک به ناوک سحری برشکن مصاف قضا. خاقانی .رجوع به صور صبحگاهی شود.
-
بوق و صور
فرهنگ گنجواژه
شیپور.
-
جستوجو در متن
-
تخت خسرو
لغتنامه دهخدا
تخت خسرو. [ ت َ ت ِ خ ُ رَ / رُو ] (اِخ ) نام تخت خسرو پرویز که طاق مانند بود ومانند آسمان صور بروج و کواکب در آن نقش یافته بود... (انجمن آرا) (آنندراج ). رجوع به تخت طاقدیس شود.
-
جوزا
لغتنامه دهخدا
جوزا. [ ج َ ] (اِخ ) جوزاء. نام برجی است از بروج آسمان . در اصل لغت جوزا بمعنی گوسپند سیاه است که میان او سپید باشد و چون این چنین گوسپند در میان گله ٔ گوسپندان سیاه مطلق بغایت اظهر و نمودار باشد همچنین برج مذکور نیز به نسبت دیگر بروج کواکب روشنی دار...
-
تخت طاقدیسی
لغتنامه دهخدا
تخت طاقدیسی . [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) تختی بوده است چندطبقه که صور جمیع بروج و کواکب را بر آن نقش نموده بوده اند و آن از فریدون به خسرو پرویز رسیده بود. گویند تمام عساکر خسرو در طبقات آن جا می شده اند. (برهان ). || نام لحن پنجم است از سی لحن باربد. (برهان...
-
تخت طاقدیس
لغتنامه دهخدا
تخت طاقدیس . [ ت َ ت ِ ] (اِخ ) تخت کیخسرو و پرویز که به صور بروج کواکب منقش بود. (آنندراج ) (از فرهنگ رشیدی ). تختی دارای چندین طبقه که صور همه ٔ بروج و کواکب بر آن نقش بود و از فریدون به خسرو پرویز رسید. (ناظم الاطباء). صاحب انجمن آرا در ذیل تخت خس...
-
حوت
لغتنامه دهخدا
حوت . (ع اِ) ماهی . (منتهی الارب ). سمک . (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ماهی بزرگ . ج ، احوات ، حَوَتَه ، حیتان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) : بهتر از حوت به آب اندر وز رنگ بکوه تیزتر ز آب بشیب اندر و ز آتش بفراز. منوچهری . || برجی...
-
دب اصغر
لغتنامه دهخدا
دب اصغر. [ دُب ْ ب ِ اَ غ َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خرس کهین . خرس کوچک . || (اِخ ) خرس کوچک . هفت اورنگ کهین . سریر فلک . بنات النعش اصغر. ضواجع. (مهذب الاسماء). خرس خرد. (التفهیم ). بنات النعش صغری . هفت برادران خرد. اولین از نوزده صورت شمالی قدم...
-
سنبله
لغتنامه دهخدا
سنبله . [ سُم ْ ب ُ ل َ / ل ِ ] (اِخ ) نام برج ششم و آن بصورت دختر است دامن فروهشته و سر او بمغرب و شمال و پای او بمشرق و جنوب ، دست چپ آویخته دارد با پهلوی خود و دست راست او بلند است برابر دوش و خوشه ٔ گندم را بدان دست گرفته ، به همین سبب به اسم سنب...
-
فرس اعظم
لغتنامه دهخدا
فرس اعظم . [ ف َ رَ س ِ اَ ظَ ] (اِخ ) یکی از صورشمالی فلک که به شکل اسبی توهم شده و یکصد و چند ستاره در آن رصد شده که سه از قدر دوم و سه از قدر سوم است . سرةالفرس و منکب یا ساعدالفرس و متن الفرس و مرکب الفرس و جنب الفرس و ضاح الفرس از جمله ٔ ستارگان...
-
کواکب
لغتنامه دهخدا
کواکب . [ ک َ ک ِ ] (ع اِ) ج ِ کوکب . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). ج ِ کوکب به معنی ستارگان بزرگ . (آنندراج ). ستارگان . اختران . نجوم . انجم . روشنان فلک .و رجوع به کوکب شود : چون کوکبی برو پیوندد از آن کواکب که میان ایشان دوستی است...