کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورت نگاری جسم غاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
صورت ذهنیه
لغتنامه دهخدا
صورت ذهنیه . [ رَ ت ِ ذِ نی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صورت ذهنی شود.
-
صورت ظاهر
لغتنامه دهخدا
صورت ظاهر.[ رَ ت ِ هَِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ظاهر حال . هیأت ظاهر. آنچه بچشم درآید از ظاهر کسی : در هیأتش نظری کرد صورت ظاهرش پاکیزه ... (گلستان ).
-
صورت کردن
لغتنامه دهخدا
صورت کردن . [ رَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تصویر کشیدن . نقاشی کردن . صورت کشیدن : منذر بفرمود تا بهرام [ را ] همچنان کمان بزه کشیده بر پشت اسب و آن گور و شیر و تیر اندر زمین همچنان صورت کردند. (ترجمه ٔ تاریخ طبری ). این خانه را از سقف تا به پای زمین صورت ...
-
صورت کسر
لغتنامه دهخدا
صورت کسر. [ رَ ت ِ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) نام رقم زبرین عدد نمایش دهنده ٔ کسر متعارف و نام عدد زیرین رامخرج کسر نامند (مقابل مخرج کسر)، مثلاً در این کسر 412 رقم چهار صورت کسر و رقم دوازده مخرج کسر است .
-
صورت کشیدن
لغتنامه دهخدا
صورت کشیدن . [ رَ ک َ / ک ِدَ ] (مص مرکب ) عکس کشیدن . تصویر کشیدن . نقاشی . رجوع به صورت برکشیدن ، صورت برداشتن و صورت کردن شود.
-
صورت گردیدن
لغتنامه دهخدا
صورت گردیدن . [ رَ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) تغییر یافتن . دگرگون شدن : بسی صورت بگردیده ست عالم ازین صورت بگردد عاقبت هم .سعدی .
-
صورت گرفتن
لغتنامه دهخدا
صورت گرفتن . [ رَ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) از اقلام اثاثه واشیاء صورت تهیه کردن . ریز آنرا در ورقه ای نوشتن .- صورت گرفتن کاری یا معامله ای ؛ انجام یافتن آن . خاتمه یافتن . رجوع به صورت برداشتن وصورت کردن شود.
-
صورت مجلس
لغتنامه دهخدا
صورت مجلس . [ رَ ت ِ م َ ل ِ / رَ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ورقه ای که در آن مذاکرات و یا تصمیمات اعضای مجلسی را نویسند. آنچه ماجرای مجلسی در آن ثبت شود. محضر.
-
صورت نگاشتن
لغتنامه دهخدا
صورت نگاشتن . [ رَ ن ِ ت َ ] (مص مرکب ) تصویر کشیدن . صورت کشیدن . عکس کشیدن : من نه آن صورت پرستم کز تمنای تو مستم هوش من دانی که برده ست آنکه صورت مینگارد.سعدی .
-
صورت نمودن
لغتنامه دهخدا
صورت نمودن . [ رَن ُ / ن ِ / ن َ دَ ] (مص مرکب ) گزارش خلاف واقع دادن . تضریب . سخن چینی . به دروغ خبری دادن . حقیقتی را قلب کردن و نمودن : گریختن من نه از سر عصیان بود، اما ترسیدم که بدخویان ترا صورتی نمایند و در حق فرزند خویش بزه کار شوی . (فارسنام...
-
صورت نوعیه
لغتنامه دهخدا
صورت نوعیه . [ رَ ت ِ ن َ / نُو عی ی َ / ی ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رجوع به صورت نوعی شود.
-
صورت آرا
لغتنامه دهخدا
صورت آرا. [ رَ ] (نف مرکب ) صورت آراینده . صورت نگار. نقاش : گفت منذر به کارفرمایان تا به پرگار صورت آرایان ... نظامی .رجوع به صورت آرائی شود.
-
صورت آشنا
لغتنامه دهخدا
صورت آشنا. [ رَ ش ْ / ش ِ ] (ص مرکب ) روشناس . (آنندراج ). آنکه چهره اش آشنا بنظر آید.
-
صورت آفرین
لغتنامه دهخدا
صورت آفرین . [ رَ ف َ ] (نف مرکب ) آفریننده ٔ صورت . آفریننده . خالق . واهب الصور. مصور. و بدین معانی در مورد باریتعالی به کار رود : روزی که آفرید تو را صورت آفرین بر آفرینش تو به خود گفت آفرین صورت نیافرید چو تو صورت آفرین بر صورت آفرین و بر این صور...
-
صورت باز
لغتنامه دهخدا
صورت باز. [ رَ ] (نف مرکب ) شخصی که روزانه اشکال مختلفه ساخته مجلسی را گرم دارد، مانند شب بازان که شبها این عمل کنند. عمل او را صورت بازی و در هندی بهروپ خوانند. (آنندراج ). || آنچه صورت و شکل را منعکس سازدهمچون آینه : نکند رو سوی او هیچکس از خودبینا...