کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورت بار 1 پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
load manifest
صورت بار 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] صورتوضعیت بار موجود در هواگَرد باری یا نظامی
-
جستوجو در متن
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن زید انصاری ، ابوموسی گوید: بعضی از اصحاب ما گفته اند که : اوجز ابوایوب است و سپس آنچه را که حمیدبن زنجویه در کتاب «ترغیب » از طریق حسین بن ابی زینب از پدرش و پدرش از خالدبن زید به او نسبت داده مبنی بر اینکه : هر کس «قل هو اﷲ ...
-
خبازی نیشابوری
لغتنامه دهخدا
خبازی نیشابوری . [ خ َب ْ با ی ِ ن ِ ] (اِخ ) نام یکی از شعرای متقدم و از شاعران دوران سامانی است . در مجمع الفصحاء جلد اول شرح حال او چنین آمده است : «از استادان قدیم و سخنگویان زمان آل سامان ، در نظم سخن پارسی متفرد و معاصر استاد عماره ٔ مروزی و اب...
-
خالد
لغتنامه دهخدا
خالد. [ ل ِ ] (اِخ ) ابن غلاب . وی جد محمدبن زکریا غلابی است ، و در زمان عثمان ولایت اصفهان را داشت . ابن مندة از طریق احوص بن المفضل بن غسان از عم خود محمدبن غسان از جد خود خالدبن عمرو از پدرش عمروبن معاویه ازپدرش از جدش عمروبن خالدبن غلاب روایت کرد...
-
یافتن
لغتنامه دهخدا
یافتن . [ ت َ ] (مص ) وَجد. جِدة. وُجد. اِجدان . (از منتهی الارب ). وِجدان . وُجود. (از منتهی الارب ) (تاج المصادر بیهقی ). الفاء. (منتهی الارب ) (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). واجد شدن . اصابت . نیل . (منتهی الارب ). مغارطة. (منتهی الارب ). یابیدن ....
-
عمار خارجی
لغتنامه دهخدا
عمار خارجی . [ ع َم ْ ما رِ رِ ] (اِخ ) وی از رؤسای خوارج در ناحیه ٔ سیستان بود و گاه گاه با یاران خود بر حکام وقت خروج میکرد و مردم را آزار و اذیت می رسانید. از جمله آنگاه که کار صالح بن نصر در «بست » بالا گرفته بود، این عماربه مخالفت با او خروج کر...
-
حکیم
لغتنامه دهخدا
حکیم . [ ح َ ] (اِخ ) ابن حِزام ، مکنی به ابوخالد [ متوفای 50 هَ . ق . ] از صحابیان است و پدر او حزام نیزصحابی بود. وی بر جنازه ٔ عثمان نماز کرد. (حبیب السیر چ سنگی قدیم ج 1 ص 174، 239). حکیم بن حزام بن خویلدبن اسدبن عبدالعزی از طایفه ٔ قریش و برادرز...
-
بار افکندن
لغتنامه دهخدا
بار افکندن . [ اَ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بار افگندن . بار نهادن . بار فکندن . بار بر زمین گذاشتن . انداختن بار. افکندن بار: یک روز آنجا بار افکند [ امیرسبکتکین ] . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 198).زین هفت رصد نیفکنم بارکانصاف تو دیدبان ببینم . خاقانی .بار بیف...
-
load
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بار، محموله، بار الکتریکی، کوله بار، مسئوليت، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، بار زدن، پر کردن، گرانبار کردن، بار گیری شدن، تفنگ یا سلاحی را پر کردن
-
loads
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بارها، بار، محموله، بار الکتریکی، کوله بار، مسئوليت، عملکرد ماشین یا دستگاه، بار کردن، بار زدن، پر کردن، گرانبار کردن، بار گیری شدن، تفنگ یا سلاحی را پر کردن
-
بار
لهجه و گویش بختیاری
bâr 1. بار؛ 2. میوه درخت.
-
بار زدن
لغتنامه دهخدا
بار زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب )حمل کردن بار. چیدن بار. پر کردن وسیله ٔ نقلیه از بار. بار کردن چارپا: بارها را بکامیون بزن . || قپان کردن بار. || آنچه از فلز کم بهادر زر و سیم کنند. عیار. || خریدن بار.
-
محنت بار
لغتنامه دهخدا
محنت بار. [ م ِ ن َ ] (نف مرکب ) اندوه بار. سختی آور. رنج آور. نکبت بار. سخت . پرمشقت .
-
بارسنجی
لغتنامه دهخدا
بارسنجی . [ س َ ] (حامص مرکب ) عمل بار سنجیدن . قپان کردن بار. توزین کردن بار. وزن کردن بار.