کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورتگری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صورتگری
/suratgari/
معنی
تصویرسازی؛ نقاشی: ◻︎ دهد نطفه را صورتی چون پری / که کردهست بر آب صورتگری (سعدی۱: ۳۴).
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
تصویرسازی، تصویرگری، چهرهنگاری، نقاشی، نگارگری
دیکشنری
portraiture
-
جستوجوی دقیق
-
صورتگری
واژگان مترادف و متضاد
تصویرسازی، تصویرگری، چهرهنگاری، نقاشی، نگارگری
-
صورتگری
لغتنامه دهخدا
صورتگری . [ رَ گ َ ] (حامص مرکب ) نقاشی . تصویرسازی . عمل صورتگر : به صورتگری گفت پیغمبرم ز دین آوران جهان برترم . فردوسی .به صورتگری دست برده زمانی به گندآوری گوی برده ز آزر. فرخی .اگر لاله پرنور شد چون ستاره جز از وی نپذرفت صورتگری را. ناصرخسرو.و ا...
-
صورتگری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی] suratgari تصویرسازی؛ نقاشی: ◻︎ دهد نطفه را صورتی چون پری / که کردهست بر آب صورتگری (سعدی۱: ۳۴).
-
واژههای مشابه
-
صورتگری کردن
لغتنامه دهخدا
صورتگری کردن . [ رَ گ َ ک َ دَ ](مص مرکب ) صورتگری . نقاشی . صورت کشیدن : دهد نطفه را صورتی چون پری که کرده ست بر آب صورتگری . سعدی .رجوع به صورتگر شود.
-
جستوجو در متن
-
صورت بندی
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] [قدیمی، مجاز] suratbandi صورتگری؛ نقاشی.
-
تَمَاثِيلَ
فرهنگ واژگان قرآن
چيزهايي که صورتگري شده باشند
-
مصوری
واژگان مترادف و متضاد
صورتگری، نقاشی، نقشطرازی
-
نقاشی
واژگان مترادف و متضاد
صورتگری، مصوری، نگارگری
-
نگارگری
واژگان مترادف و متضاد
ترسیم، صورتگری، طراحی، نقاشی
-
صَوَّرَکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
شما را صورتگری نمود -شما را شکل داد
-
صَوَّرْنَاکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
شما را صورتگری نمودیم -شما را شکل دادیم
-
تابلونویسی
واژگان مترادف و متضاد
۱. خطاطی ۲. تابلوسازی ۳. نقاشی، صورتگری
-
مُصَوِّرُ
فرهنگ واژگان قرآن
کسي است که پديد آوردههاي خود را طوري صورتگري کرده باشد که به يکديگر مشتبه نشوند - صورتگر