کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورتکاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صورتکاری
/suratkāri/
معنی
۱. صورتکشی؛ تصویرسازی.
۲. نقش کردن صورتی بر سنگ یا چیز دیگر.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صورتکاری
لغتنامه دهخدا
صورتکاری . [ رَ ] (حامص مرکب ) تصویرسازی . صورت کشی . نقش کندن بر چنگ و دیگر چیز : چو شد پرداخته فرهاد را سنگ ز صورتکاری دیوار آن سنگ .نظامی .
-
صورتکاری
فرهنگ فارسی عمید
(حاصل مصدر) [عربی. فارسی] suratkāri ۱. صورتکشی؛ تصویرسازی.۲. نقش کردن صورتی بر سنگ یا چیز دیگر.