کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورتمجلس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صورتمجلس
مترادف و متضاد
استشهاد، صورتجلسه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صورتمجلس
واژگان مترادف و متضاد
استشهاد، صورتجلسه
-
واژههای همآوا
-
صورت مجلس
لغتنامه دهخدا
صورت مجلس . [ رَ ت ِ م َ ل ِ / رَ م َ ل ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ورقه ای که در آن مذاکرات و یا تصمیمات اعضای مجلسی را نویسند. آنچه ماجرای مجلسی در آن ثبت شود. محضر.
-
صورت مجلس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] suratmajles = صورتجلسه
-
جستوجو در متن
-
استشهاد
واژگان مترادف و متضاد
تاییدیه، شهادتنامه، صورتمجلس، گواهی
-
پروتکل
واژگان مترادف و متضاد
پیماننامه، صورتمجلس، عهدنامه، قرارداد
-
موچلکا
لغتنامه دهخدا
موچلکا. [ چ َ ] (مغولی ، اِ) سند و تمسک . (ناظم الاطباء). محضر. صورتمجلس . دستخط. (یادداشت مؤلف ).- موچلکا دادن ؛ دستخط دادن .سند دادن . تأیید کردن و قبول نمودن با نوشته : و امراء تومان و هزاره و صده و دهه و چریک بسیار خط موچلکا داده که به قدر وسع...