کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورتحساب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صورتحساب
مترادف و متضاد
سیاهه، فاکتور
دیکشنری
chit, bill, check, reckoning, statement, tally
-
جستوجوی دقیق
-
صورتحساب
واژگان مترادف و متضاد
سیاهه، فاکتور
-
صورتحساب
دیکشنری فارسی به عربی
فاتورة , هبة
-
واژههای مشابه
-
صورتحساب دادن
دیکشنری فارسی به عربی
فاتورة
-
واژههای همآوا
-
صورت حساب
لغتنامه دهخدا
صورت حساب . [ رَ ت ِ ح ِ / رَ ح ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ورقه ای که حساب کسی را در آن نویسند. کاغذی یا طوماری که ارقام بدهکاری و بستانکاری در آن ثبت شده . سیاهه .
-
صورت حساب
فرهنگ فارسی معین
( ~ . حِ) [ ازع . ] (اِمر.) نوشته ای که در آن بهای کالا یا خدمات خریداری شده ثبت شده است .
-
صورت حساب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] surathesāb برگهای حاوی مشخصات و قیمت کالای خریداریشده یا خدمات انجامشده؛ فاکتور.
-
جستوجو در متن
-
billsticking
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صورتحساب
-
billers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صورتحساب
-
biller
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صورتحساب
-
فاکتور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: facture] fākto(u)r = صورتحساب
-
billsticker
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صورتحساب
-
bill-me order
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صورتحساب سفارش من