کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صورالاقالیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صورالاقالیم
لغتنامه دهخدا
صورالاقالیم . [ ص ُ وَ رُل ْ اَ ] (اِخ ) نام کتابی است معروف در جغرافیای بلاد تألیف ابوزید احمدبن سهل بلخی .
-
صورالاقالیم
لغتنامه دهخدا
صورالاقالیم . [ ص ُ وَ رُل ْ اَ ] (ع اِ مرکب ) اطلس جغرافیائی . نقشه ٔ ممالک .
-
جستوجو در متن
-
بومجکت
لغتنامه دهخدا
بومجکت . [ ] (اِخ ) و بومحکث ، نام بخارا. (صورالاقالیم اصطخری ). بونجیکث . نونیجکت . (حدود العالم ص 111).
-
هرمزفره
لغتنامه دهخدا
هرمزفره . [ هَُ م ُ ف َرْ رَ ] (اِخ ) جایی است از نواحی مرو در طرف برّ، در طریق خوارزم که اکنون مسفره اش نامند. (معجم البلدان ). نام شهری بر کنار رودی به همین نام از بلاد خراسان . (صورالاقالیم اصطخری ).
-
جسار
لغتنامه دهخدا
جسار. [ ] (اِخ ) در صورالاقالیم گوید: شهری کوچک است در باغستان (از دیار بکر و ربیعه ) و کوهستان ایشان زرع میکنند. (از نزهة القلوب ج 3 ص 103).
-
ارداء
لغتنامه دهخدا
ارداء. [ اَ دَءْ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از ردائت . ردی تر. بدتر: و ارداءالمیاه ماء دارابجرد. (صورالاقالیم اصطخری ). و اردؤها [ اردؤ انواع الزرنیخ ] الأخضر. (ابن البیطار).
-
خواره
لغتنامه دهخدا
خواره . [ ] (اِخ ) شهری است بر کنار رود چاچ نهاده از خوارزم بر ده منزل و از پاریاب بر بیست منزل . (حدود العالم ).- گاوخواره ؛ نام رودی است بماوراءالنهر از شعب جیحون که عرض آن پنج ذرع و عمق آن دو قامت آدمی و بر آن کشتی رانند. (از صورالاقالیم اصطخری )...
-
انزه
لغتنامه دهخدا
انزه . [ اَ زَه ْ ] (ع ن تف ) پرهیزگارتر. || بانزهت تر. (ناظم الاطباء). نزه تر. (یادداشت مؤلف ) : و بلادالصین انزه [ من بلادالهند ] . (اخبارالهند از یادداشت مؤلف ). و اما سغد سمرقند، فانها انزه الاماکن الثلاثة التی ذکرناها. (صورالاقالیم اصطخری از ی...
-
شهر زنان
لغتنامه دهخدا
شهر زنان . [ ش َ رِ زَ ] (اِخ ) نام شهری که ساکنانش از شاه و وزیر و برنا و پیر همه زنان بوده اند یا زنی پادشاه آن شهر بوده چنانکه در هندوستان است . (از آنندراج ) : طالع شهر زنان دارد نگارستان هندهست هر چیزش فراوان مرد کمیاب است و بس . ملاطغرا (از آنن...
-
مسبل
لغتنامه دهخدا
مسبل . [ م ُ س َب ْ ب َ ] (ع ص ) نعت مفعولی از مصدر تسبیل . رجوع به تسبیل شود. || درازبروت . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). مُسبَل ، مُسبِل . مُسَبِّل . || پیر زشت رو. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || در اصطلاح فقهی ، سبیل شده . سبیل قرار داده شده ....
-
اخف
لغتنامه دهخدا
اخف . [ اَ خ َف ف ](ع ن تف ) نعت تفضیلی از خفیف . سبک تر. خفیف تر. مقابل اثقل : خزانه بگشادند هرچه اخف بود از جواهر و زر و سیم و جامه بغلامان داد تا برداشتند. (تاریخ بیهقی ).- امثال : اخف حلماً من العصفور . اخف رأساً من الذئب و من الطائر . اخف ّ من...
-
اعذب
لغتنامه دهخدا
اعذب . [ اَ ذَ ] (ع ن تف ) شیرین تر. (آنندراج ). گواراتر. (ناظم الاطباء). نعت تفضیلی از عذب . خوشگوارتر. گوارنده تر. خوشتر. خوشمزه تر. خوش طعم تر. لذیذتر. (یادداشت بخط مؤلف ) : و هذا النهر کأسمه فرات ، هو من اعذب المیاه و اخفها. (رحله ٔ ابن جبیر). ...
-
اصح
لغتنامه دهخدا
اصح . [ اَ ص َح ح ] (ع ن تف ) صحیح تر. درست تر و تندرست تر. (ناظم الاطباء). راست تر و تندرست تر. (آنندراج ). سالم تر: و لیس بجمیع فارس هواء اصح من هواء کازرون . (صورالاقالیم اصطخری ).- امثال : اصح من بیض النعام . اصح من ذئب . اصح من ظبی . اصح من ...
-
انفس
لغتنامه دهخدا
انفس . [ اَ ف َ ] (ع ن تف ) گرانمایه تر: انفس المال ؛ گرانمایه ترین مالها. (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نفیس تر. (مهذب الاسماء): فانفس الدواب ، ما یرتفع من نواحی بلخ . (صورالاقالیم اصطخری ).- امثال : انفس من قرطی ماریة . (یادداشت مؤلف ).|| (اِ...