کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صوت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
interjection
صوت 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] یکی از اجزای کلام که حالت ذهنی و عاطفی گوینده را میرساند و با دیگر اجزای جمله رابطۀ نحوی ندارد
-
sound 2
صوت 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] آشفتگیهایی مانند تغییر فشار که بهصورت موج در محیطی مادی منتشر میشود
-
صوت 3
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← صدا 2
-
voice over data
صوتبرداده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] انتقال ارتباطات صوتی ازطریق شبکۀ ارتباطات داده
-
diffuse sound
صوت پخشیده
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] صوتی که در همۀ جهتها با احتمال و توزیع انرژی یکسان منتشر میشود
-
sonics
صوتپردازی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] فنّاوری پردازش و تحلیل صوت
-
masking sound, masking tone
صوت پوششی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[شنواییشناسی] ← پوشانه 4
-
voice grade
صوتدرجه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] ویژگی خدمات ارتباطی صوتی که در آنها از طیف بسامدی صفر تا چهار کیلوهرتز استفاده میشود
-
acoustics
صوتشناسی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[فیزیک] شاخهای از فیزیک که در آن تولید و انتشار صدا و اثرات صوت بررسی میشود متـ . آکوستیک
-
stopped tone
صوت گرفته
واژههای مصوّب فرهنگستان
[موسیقی] ← نت گرفته
-
sonography
صوتنگاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[پزشکی] تهیۀ تصویر از ساختارهای درونی بدن با استفاده از امواج فراصوتی
-
ضبط صوت
فرهنگ فارسی معین
( ~ صُ) [ ع . ] (اِمر.) دستگاهی الکتریکی یا الکترونیکی که می توان به کمک آن اصوات را روی نوار مخصوص ضبط و پخش کرد.
-
تحریر صوت
لغتنامه دهخدا
تحریر صوت . [ ت َ ری رِ ص َ / صُو ] (ترکیب اضافی ، اِمص مرکب ) غلط، یا غلت دادن آواز. پیچیدگی در آواز دادن . تحریر دادن . رجوع به تحریر شود.
-
حبس صوت
لغتنامه دهخدا
حبس صوت . [ ح َ س ِ ص َ / صُو ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بند کردن آواز. صندوق یا جعبه ٔ حبس صوت . گرامافون . فونوگراف .
-
خوش صوت
لغتنامه دهخدا
خوش صوت . [ خوَش ْ / خُش ْ ص َ / صُو ] (ص مرکب ) خوش آواز. خوش نغمه . خوش صدا. خوش آهنگ .