کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صواع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صواع
/sovā'/
معنی
جام؛ پیمانه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صواع
لغتنامه دهخدا
صواع . [ ص ِ ] (ع اِ) جام بزرگ که در وی آب خورند. || پیمانه . (منتهی الارب ). رجوع به صاع شود.
-
صواع
لغتنامه دهخدا
صواع . [ ص ُ ] (ع اِ) جام . ج ، صیعان . (منتهی الارب ). || جام بزرگ که در وی آب خورند. جای آب . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). || پیمانه . (منتهی الارب ) (ترجمان علامه ٔ جرجانی ترتیب عادل ). رجوع به صاع شود.- صواع الملک ؛ قالوا نفقد صواع الملک...
-
صواع
فرهنگ فارسی معین
(ص ) [ ع . ] (اِ.) جام ، پیمانه .
-
صواع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] sovā' جام؛ پیمانه.
-
واژههای مشابه
-
صُوَاعَ
فرهنگ واژگان قرآن
جام - پیمانه جهت سنجش وزن وحجم(صواع همان صاع است ، که به معناي پيمانهايست که با آن اجناس را کيل ميکردند ، و صواع پادشاه مصر در آن روز ظرفي بوده که هم در آن آب ميخوردند ، و هم به آن اجناس را پيمانه ميکردند ، و بهمين جهت است که در قرآن کريم يکجا از آن ...
-
واژههای همآوا
-
سواء
فرهنگ فارسی معین
(سَ) [ ع . ] 1 - (اِ.) وسط ، میانه . 2 - یکسان ، برابر. 3 - (ق .) جز، مگر.
-
سواء
لغتنامه دهخدا
سواء. [ س َ ] (ع ص ، اِ) یکسان . (ترجمان القرآن ترتیب عادل بن علی ). برابر. (مهذب الاسماء). راستاراست . برابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) : سواء لمن خالف هذا الامر صلی ام زنی ؛ راست راست است که هرکه خلاف امامت ما بکند... (النقض ص 261). || مثل . مانند....
-
سواء
لغتنامه دهخدا
سواء. [ س َ ] (ع مص ) اندوهگین کردن کسی را. || زشت گردیدن . (آنندراج ) (منتهی الارب ).
-
سواع
لغتنامه دهخدا
سواع . [ س ُ ] (اِخ ) نام بت قوم نوح علیه السلام که بصورت زنی بود. (غیاث ) (ترجمان القرآن ). نام بتی ازقبیله ٔ هذیل . (مفاتیح ) (معجم البلدان ) : بت پرست صورتی در خانه ٔ مکر و حیل با منات و با سواع و لات و با عزی منم .سعدی (بدایع).
-
ثواء
لغتنامه دهخدا
ثواء. [ ث َ ] (ع مص ) ایستادن . اقامت . مقیم شدن به جائی . ثواءمکان یا بمکان ؛ اقامت دراز کردن در آن . || فرود آمدن به مکانی . || مدفون گردیدن .
-
صُوَاعَ
فرهنگ واژگان قرآن
جام - پیمانه جهت سنجش وزن وحجم(صواع همان صاع است ، که به معناي پيمانهايست که با آن اجناس را کيل ميکردند ، و صواع پادشاه مصر در آن روز ظرفي بوده که هم در آن آب ميخوردند ، و هم به آن اجناس را پيمانه ميکردند ، و بهمين جهت است که در قرآن کريم يکجا از آن ...
-
سَوَاءً
فرهنگ واژگان قرآن
وسط (سواء السبيل به معناي وسط راه ، و يا راه وسط است وکنايه از راه راست،کلمه سواء در اصل مصدر است ، ولي در معناي صفت يعني متساوي الطرفين نيز استعمال ميشود )- مساوي - يکسان -عدالت - برابري