کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صهوبة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
صهوبة
لغتنامه دهخدا
صهوبة. [ ص ُ ب َ ] (ع اِ) سرخ سپیدی . (منتهی الارب ). رنگ سرخ مایل به زردی و سفیدی . (غیاث اللغات ). رنگ سرخ که در موی سر و ریش بعض مردم باشد. (غیاث اللغات از بحر الجواهر). رنگ سرخ به تیرگی مائل . (غیاث اللغات از منتخب ). رنگی میان سرخی و زردی . (غیا...
-
جستوجو در متن
-
اصهباب
لغتنامه دهخدا
اصهباب . [ اِ هَِ ] (ع مص ) برنگ سرخ یا سرخی که به سپیدی زند بودن . (از اقرب الموارد). رجوع به اصهیباب و صهب و صهبة و صهوبة شود.
-
اصهاب
لغتنامه دهخدا
اصهاب . [ اِ ] (ع مص ) اصهاب فحل ؛ بچه ٔ سرخ سپیدی آمیخته آوردن آن . (منتهی الارب ). بچه ٔ سرخ سپیدی آمیخته آوردن . (ناظم الاطباء). اصهاب مرد؛ متولد شدن فرزندان صهب برای وی . (از اقرب الموارد). و رجوع به صهب و صهبة و صهوبة شود.