کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنوج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صنوج
/sonuj/
معنی
= صنج
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
صنوج
لغتنامه دهخدا
صنوج . [ ص ُ] (ع اِ) ج ِ صَنْج . رجوع به صنج شود. || آنچه در دایره ٔ دف نهند از حلقه های خرد. (اقرب الموارد). || (مص ) رد کردن هر یک را بسوی اصل وی . || زدن کسی را به عصا. (منتهی الارب ).
-
صنوج
فرهنگ فارسی معین
(صُ) [ ع . ] (اِ.) جِ صنج . 1 - صنج ها. 2 - حلقه های فرد که در دایرة دف نهند.
-
صنوج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ صَنج] [قدیمی] sonuj = صنج
-
جستوجو در متن
-
صنج
لغتنامه دهخدا
صنج . [ ص َ ] (معرب ، اِ) چیزی است که از روی سازند (و مس و ارزیز نیز) و یکی را بر دیگری زنند تا آواز دهد، به هندی جهانچه است . (منتهی الارب ). معرب جهانج باشد که لفظ هندی است . (غیاث اللغات ). معرب سنج . (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ج 2 ص 1336). صنجی ک...