کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صنم
/sanam/
معنی
۱. [مجاز] دلبر؛ معشوق زیبا.
۲. [قدیمی] = بت
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. الهه، بت، شمن
۲. دلبر، نگار
دیکشنری
idol
-
جستوجوی دقیق
-
صنم
فرهنگ نامها
(تلفظ: sanam) (عربی) (به مجاز) (شاعرانه) بت ، شخص زیبا رو ، معشوق زیبا رو ؛ (در عرفان) صنم در نزد بعضی از عرفا عبارت است از حقایق روحی در ظهور تجلی صورت صفاتی است .
-
صنم
واژگان مترادف و متضاد
۱. الهه، بت، شمن ۲. دلبر، نگار
-
صنم
لغتنامه دهخدا
صنم . [ ص َ ن َ ] (اِخ ) دهی از دهستان بالاتجن بخش مرکزی شهرستان شاهی که در 9 هزارگزی جنوب باختری شاهی در دامنه واقع است . هوای آن معتدل ، مرطوب و مالاریایی است . 550 تن سکنه دارد. محصول آن برنج ، پنبه ، غلات ، صیفی ، مرکبات و مختصر ابریشم درآنجا بعم...
-
صنم
لغتنامه دهخدا
صنم . [ ص َ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان پائین جام بخش تربت جام شهرستان مشهد، واقع در 21000 گزی جنوب خاوری تربت جام و 4000 گزی شمال جاده ٔ شوسه ٔ نظامی تربت جام به جنت آباد. دارای 167 تن سکنه . آب آن از قنات . محصول آنجا غلات و پنبه . شغل اهالی زرا...
-
صنم
لغتنامه دهخدا
صنم . [ ص َ ن َ ] (ع اِ) بت . (منتهی الارب ) (غیاث ) (دهار). وثن . فغ. بُد. ج ، اصنام : خم آورده از بار شاخ سمن صنم شد گل و گشته بلبل شمن . فردوسی .وثاق او چو بهار است و او در آن صنم است سرای او چو بهشت است و او در آن حور است . فرخی .بجان خلق برآمد پ...
-
صنم
لغتنامه دهخدا
صنم . [ ص َ ن ِ ] (ع ص ) قوی و توانا. (منتهی الارب ).
-
صنم
لغتنامه دهخدا
صنم . [ ص ُ] (اِخ ) موضعی است . (معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
صنم
فرهنگ فارسی معین
(صَ نَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - بت . 2 - مجازاً: معشوق ، زیبارو.
-
صنم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: اَصنام] sanam ۱. [مجاز] دلبر؛ معشوق زیبا.۲. [قدیمی] = بت
-
صنم
دیکشنری فارسی به عربی
معبود , وثن
-
صنم
واژهنامه آزاد
صَنَم؛ بت، الهه، معبود، قابل پرستش.
-
صنم
واژهنامه آزاد
بت.
-
واژههای مشابه
-
طین صنم
لغتنامه دهخدا
طین صنم . [ ن ِ ص َ ن َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) طین راهب است که طین اصفر باشد. (اختیارات بدیعی ) (فهرست مخزن الادویة).
-
صنم عقلی
لغتنامه دهخدا
صنم عقلی . [ ص َ ن َ م ِ ع َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) رب النوع مثل اعلی .