کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنعت کار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
catering industry, catering trade
صنعت خدمات پذیرایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعۀ افراد و مشاغل و شرکتهایی که خدمات پذیرایی عرضه میکنند و یک صنف محسوب میشوند
-
food service industry
صنعت خدمات غذایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] صنعتی که دربرگیرندۀ کلیۀ فعالیتهای مربوط به مهمانخانهها و غذاخوریها و دیگر واحدهای پذیرایی و تأمینکنندههای آنها میشود
-
hospitality industry
صنعت مهمانیاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعۀ فعالیتهای مؤسسات و سازمانهایی که تسهیلات لازم را برای رفاه گردشگران و جهانگردان فراهم کنند
-
صنعت شیرینی سازی
دیکشنری فارسی به عربی
حلوي
-
واژههای همآوا
-
صنعتکار
واژگان مترادف و متضاد
پیشهور، صنعتگر
-
صنعتکار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص .)صنعتگر، صانع .
-
جستوجو در متن
-
کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، اسم مصدر) [پهلوی: kar] kār ۱. آنچه کسی انجام میدهد؛ عمل.۲. فعالیتی که فرد در ازای آن پول دریافت میکند؛ پیشه؛ شغل.۳. آنچه فرد را به خود مشغول میکند؛ سرگرمی.۴. وظیفه.۵. گرفتاری؛ مشغولیت.۶. کار گرهخورده؛ مشکل.۷. [مجاز] محصول؛ تولیدشده؛ اثر: ای...
-
artisans
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صنعتگران، صنعت گر، افزارمند، صنعت کار
-
صنعة
لغتنامه دهخدا
صنعة. [ ص َ ع َ ] (ع اِ) کار. پیشه . (منتهی الارب ). کار. (مهذب الاسماء). صنعت . رجوع به صنعت شود.
-
صناعت
واژگان مترادف و متضاد
پیشه، حرفه، صنعت، کار، هنر
-
artificers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
هنرپیشه ها، هنرمند، صنعت کار، پیشه ور
-
حرفه
واژگان مترادف و متضاد
پیشه، شغل، صناعت، صنعت، عمل، کار، کسب، مشغله
-
craftsmen
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صنعتگران، هنرمند، پیشه ور، صنعت گر، نویسنده، هنرپیشه، پیشه کار
-
craftsman
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کارگر، هنرمند، پیشه ور، صنعت گر، نویسنده، هنرپیشه، پیشه کار