کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صنعت مهمان یاری پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
واژههای مشابه
-
صنعت تسمیط
لغتنامه دهخدا
صنعت تسمیط. [ ص َ ع َ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رجوع به مسمط شود.
-
صنعت سخن
لغتنامه دهخدا
صنعت سخن . [ ص َ ع َ ت ِ س ُ خ َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از شعر است و آن کلامی باشد موزون . (برهان ). رجوع به شعر شود.
-
صنعت یدی
لغتنامه دهخدا
صنعت یدی . [ ص َ ع َ ت ِ ی َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) کار دستی . هنر دستی . مقابل صنعت ماشینی . رجوع به صنعت شود.
-
صنعت کار
لغتنامه دهخدا
صنعت کار. [ ص َ ع َ ] (ص مرکب ) هنرمند. افزارمند. صنعتگر.
-
information industry
صنعت اطلاعات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات، علوم کتابداری و اطلاعرسانی] فعالیتهای تجاری و صنعتی ناظر بر تهیه و توزیع و فروش کالاهای اطلاعاتی
-
صنعت جهانگردی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← صنعت گردشگری
-
leisure industry
صنعت فراغت
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعۀ فعالیتهایی که در جهت تأمین کالا و خدمات برای گردشگران در طی اوقات فراغتشان انجام میشود
-
tourism industry
صنعت گردشگری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مجموعۀ فعالیتهای شرکتها و مؤسساتی که امکانات و تمهیدات و خدماتی را برای بازدید از جاذبههای جهانگردی فراهم کنند متـ . صنعت جهانگردی
-
صنعت ساختن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . تَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) حیله کردن .
-
صنعت کردن
فرهنگ فارسی معین
( ~ . کَ دَ) [ ع - فا. ] (مص ل .) 1 - ظاهرسازی کردن ، حیله کردن . 2 - بازی کردن .
-
خوب صنعت
لغتنامه دهخدا
خوب صنعت . [ ص َ ع َ ] (ص مرکب ) ماهر. بصیر در صنعت . استاد در کار : و مردمان این ناحیت مردمانی خوب صنعت اند و کارهای بدیع کنند. (حدود العالم ).
-
صنعت کار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی. فارسی] san'atkār = صنعتگر
-
صنعت استعاره
دیکشنری فارسی به عربی
استعارة
-
صنعت دستی
دیکشنری فارسی به عربی
حرفة
-
صنعت گرایی
دیکشنری فارسی به عربی
صناعة