کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندوقچه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صندوقچه
/sandu(o)qče/
معنی
صندوق کوچک.
〈 صندوقچهٴ سِر: [مجاز] آنکه راز کسی را میداند ولی آن را نگه میدارد و فاش نمیکند؛ رازدار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جعبه، مجری، محفظه
دیکشنری
casket
-
جستوجوی دقیق
-
صندوقچه
واژگان مترادف و متضاد
جعبه، مجری، محفظه
-
صندوقچه
لغتنامه دهخدا
صندوقچه . [ ص َ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) مصغر صندوق . صندوق کوچک . جعبه . درج : صندوقچه ٔ عدل تو مانده ست بطرطوش دستورچه ٔ جور تو در پیش و کنارست .ناصرخسرو.
-
room safe
صندوقچه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] گاوصندوقی کوچک در برخی از اتاقهای مهمانخانه/ هتل برای استفادۀ اختصاصی مهمانان
-
صندوقچه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی، مصغرِ صندوق] sandu(o)qče صندوق کوچک.〈 صندوقچهٴ سِر: [مجاز] آنکه راز کسی را میداند ولی آن را نگه میدارد و فاش نمیکند؛ رازدار.
-
صندوقچه
دیکشنری فارسی به عربی
بن , سفينة
-
واژههای مشابه
-
صندوقچه ٔ سر
لغتنامه دهخدا
صندوقچه ٔ سر. [ ص َ چ َ / چ ِ ی ِ س ِرر ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) رازدار. کسی که سِرّ مردمان نگاه دارد. کسی که راز مردمان افشا نکند. رجوع به صندوق سِرّ و صندوق شود.
-
جستوجو در متن
-
قماطر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ قِمَطر] [قدیمی] qamāter صندوقچه.
-
بن
دیکشنری عربی به فارسی
صندوقچه
-
صندقچه
لغتنامه دهخدا
صندقچه . [ ص َ دُ چ َ / چ ِ ] (اِ مصغر) صندوقچه . رجوع به صندوقچه شود.
-
قوطی
واژگان مترادف و متضاد
جعبه، صندوقچه
-
sea chest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقچه ملوان
-
مجری
واژگان مترادف و متضاد
جعبه، صندوق، صندوقچه
-
ark
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرک، کشتی، صندوقچه، قایق