کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندوقه ٔ سینه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
صندوق سینه
لغتنامه دهخدا
صندوق سینه . [ ص َ ق ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سینه که در حفظاسرار و علوم و مطالب همچون صندوق است : کتاب فضل ز صندوق سینه بیرون آراز این چه سود که داری کتاب در صندیق . ملا فوقی یزدی (از آنندراج ).|| صندوقه ٔ سینه . رجوع به صندوقه ٔ سینه ...
-
قفسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] qafase ۱. وسیلهای بهصورت طبقهطبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر.۲. آنچه مانند قفس باشد.〈 قفسهٴ سینه: (زیستشناسی) قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دندهها که قلب و ریتین در آن قرار دارد؛ قفس سینه؛ صندوق...
-
قفسه
فرهنگ فارسی معین
(قَ فَ س ) [ ازع . ] (اِ.) وسیله ای از چوب ، فلز یا پلاستیک ، دارای صفحه های افقی با فواصلی معین برای چیدن مرتب و قابل دسترسی اشیاء، گنجه . ؛ ~ ی سینه صندوقة سینه ، قفس سینه . ؛ ~ی فلزی گنجه ای که از فلز ساخته شده باشد.
-
قفسه
لغتنامه دهخدا
قفسه . [ ق َ ف َ س َ / س ِ ] (اِ) قفس کوچک . (ناظم الاطباء). || گنجه . اشکاف . دولاب .- قفسه ٔ منار ؛ سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد. (ناظم الاطباء). نشیمنی که بالای منارباشد، و آن را گلدسته نیز گویند. نعمت خان عالی در محاصره ٔ حیدرآبا...