کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندوقه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صندوقه
/sandu(o)qe/
معنی
نوعی دیوار که آجرها را در آن ایستاده، مانند دیوارۀ صندوق، قرار دهند، بهطوریکه میان هر دو آجر به پهنای یک آجر خالی باشد.
〈 صندوقهٴ سینه: (زیستشناسی) [مجاز] قفسۀ سینه؛ قسمت بالای ستون فقرات، دندهها، و استخوان جناغی که قلب و ریهها در آن قرار دارد.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bin, case, casket
-
جستوجوی دقیق
-
صندوقه
لغتنامه دهخدا
صندوقه . [ ص َ ق َ / ق ِ ] (اِ) دیوار از دو آجر یا دو خشت که میان آن دو به پهنای آجر یا خشت تهی باشد. || دیوار از خشت یا آجر یک لا که میان دو بام یا دو حائط کشند.
-
صندوقه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] sandu(o)qe نوعی دیوار که آجرها را در آن ایستاده، مانند دیوارۀ صندوق، قرار دهند، بهطوریکه میان هر دو آجر به پهنای یک آجر خالی باشد.〈 صندوقهٴ سینه: (زیستشناسی) [مجاز] قفسۀ سینه؛ قسمت بالای ستون فقرات، دندهها، و استخوان جناغ...
-
صندوقه
دیکشنری فارسی به عربی
صندوق
-
صندوقه
لهجه و گویش تهرانی
قفسه سینه،دیوار خشتی توخالی (ردیف عمودی و افقی)
-
واژههای مشابه
-
صندوقه ٔ سینه
لغتنامه دهخدا
صندوقه ٔ سینه . [ ص َق َ / ق ِ ی ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) قفسه ٔسینه . حفره ای که از دنده ها و قسمت پشتی ستون مهره ای و قسمت جلو استخوان جناغی تشکیل میشود و ریتین ، پرده های جنب ، قلب ، پریکارد، عروق مهم و قسمت سینه ای مری در آن جای دار...
-
جستوجو در متن
-
crates
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جعبه، صندوقه، محفظه، جعبه بندی، در جعبه گذاردن
-
صندوق سینه
لغتنامه دهخدا
صندوق سینه . [ ص َ ق ِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سینه که در حفظاسرار و علوم و مطالب همچون صندوق است : کتاب فضل ز صندوق سینه بیرون آراز این چه سود که داری کتاب در صندیق . ملا فوقی یزدی (از آنندراج ).|| صندوقه ٔ سینه . رجوع به صندوقه ٔ سینه ...
-
گچیان
لغتنامه دهخدا
گچیان . [ گ َ ] (اِخ ) آن را صندوقه نیز گویند. صخره ای است در استرآباد نزدیک آب چاروا و نهر شصت کلا. (سفرنامه ٔ مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 101).
-
بتو
لغتنامه دهخدا
بتو. [ ب ُ ت َ ] (اِ) درتداول عامه دیوار که تیغه و صندوقه نیست . (یادداشت مؤلف ). || (ص ) یک پارچه . بیک پاره . تمام . درسته . بی نقص . شاید از ترکی بوتن . (یادداشت مؤلف ).
-
قفسه
لغتنامه دهخدا
قفسه . [ ق َ ف َ س َ / س ِ ] (اِ) قفس کوچک . (ناظم الاطباء). || گنجه . اشکاف . دولاب .- قفسه ٔ منار ؛ سطح مشبک بالای منار که مؤذن در آنجا می ایستد. (ناظم الاطباء). نشیمنی که بالای منارباشد، و آن را گلدسته نیز گویند. نعمت خان عالی در محاصره ٔ حیدرآبا...
-
قفسه
فرهنگ فارسی معین
(قَ فَ س ) [ ازع . ] (اِ.) وسیله ای از چوب ، فلز یا پلاستیک ، دارای صفحه های افقی با فواصلی معین برای چیدن مرتب و قابل دسترسی اشیاء، گنجه . ؛ ~ ی سینه صندوقة سینه ، قفس سینه . ؛ ~ی فلزی گنجه ای که از فلز ساخته شده باشد.
-
قفسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [معرب. فارسی] qafase ۱. وسیلهای بهصورت طبقهطبقه برای گذاشتن کتاب یا چیزهای دیگر.۲. آنچه مانند قفس باشد.〈 قفسهٴ سینه: (زیستشناسی) قسمت بالای بدن انسان از زیر گردن تا بالای شکم شامل دندهها که قلب و ریتین در آن قرار دارد؛ قفس سینه؛ صندوق...
-
صندوق
دیکشنری عربی به فارسی
( ) جعبه , قوطي , صندوق , اطاقک , جاي ويژه , لژ , توگوشي , سيلي , بوکس , مشت زدن , بوکس بازي کردن , سيلي زدن , درجعبه محصور کردن , احاطه کردن , درقاب يا چهار چوب گذاشتن , جعبه کوچک , جعبه جواهر , صندوق ياتابوت , خزانه وجوه , صندوقي که چيني يا شيشه د...