کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندوقدار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صندوقدار
/sandu(o)qdār/
معنی
کسی که در اداره یا شرکت، یا بانک مٲمور دریافت و پرداخت پول است.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
bursar, paymaster, teller
-
جستوجوی دقیق
-
صندوقدار
لغتنامه دهخدا
صندوقدار. [ ص َ ] (نف مرکب ) کسی که در اداره ها و بانکها پول را دریافت یا پرداخت می کند. خازن . || مأمور حفظ صندوق . دارنده ٔ صندوق .
-
صندوقدار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [معرب. فارسی] sandu(o)qdār کسی که در اداره یا شرکت، یا بانک مٲمور دریافت و پرداخت پول است.
-
صندوقدار
دیکشنری فارسی به عربی
امين الصندوق , صراف , محاسب السفينة
-
واژههای همآوا
-
صندوق دار
فرهنگ فارسی معین
( ~ .) [ ع - فا. ] (ص .) 1 - خزانه دار. 2 - کسی که در بانک یا هر جای دیگر مسئول دریافت و پرداخت پول است .
-
جستوجو در متن
-
cashierer
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقدار
-
cashkeeper
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقدار
-
ballota
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقدار
-
kindler
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقدار
-
cashiering
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقدار، بیرون کردن
-
cashers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقدار
-
cashiered
دیکشنری انگلیسی به فارسی
صندوقدار، بیرون کردن
-
امين الصندوق
دیکشنری عربی به فارسی
خزان دار , گنجور , صندوقدار
-
محاسب السفينة
دیکشنری عربی به فارسی
کيسه دوز , تحويلدار , صندوقدار