کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
صندوق
/sandu(o)q/
معنی
۱. جعبۀ بزرگ چوبی یا فلزی.
۲. [مجاز] محل دریافت و پرداخت پول در جاهایی مانند فروشگاه و بانک.
۳. [مجاز] خزانه.
۴. [قدیمی] ضریحی که از چوب بر روی گور بزرگان ساخته میشود.
۵. [قدیمی، مجاز] تابوت.
〈 صندوق پیل: [قدیمی] هودج یا محفظهای که در جنگها بر پشت فیل میگذاشتند و از داخل آن به دشمن حمله میکردند: ◻︎ ز صندوق پیلان ببارید تیر / برآمد خروشیدن داروگیر (فردوسی: ۴/۲۱۹).
〈 صندوق نسوز: صندوقی فلزی که در آتش نسوزد.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
جعبه، محفظه
برابر فارسی
گنجه
دیکشنری
box, case, chest, footlocker, kitty, packing case, packing box, trunk
-
جستوجوی دقیق
-
صندوق
واژگان مترادف و متضاد
جعبه، محفظه
-
صندوق
فرهنگ واژههای سره
گنجه
-
صندوق
لغتنامه دهخدا
صندوق . [ ص ُ ] (ع اِ) تَبَنْگو. خاشکدان . (از برهان ) (صحاح الفرس ). قسمی جعبه که پول و لباس و نان و غیره در آن نهند. یخدان فلزین یا چوبین به فلز پوشیده : برفتند و صندوقها را به پشت کشیدند و ماهار اشتر به مشت . فردوسی .همی داشت لختی به صندوق زهرکه ز...
-
cash register
صندوق
واژههای مصوّب فرهنگستان
[رایانه و فنّاوری اطلاعات] دخلی که به صفحهکلید مجهز است و قابلیت نمایش مبالغ نقدی دریافتی در هر فروش و جمع زدن آنها را دارد
-
صندوق
فرهنگ فارسی معین
(صَ) [ ع . ] (اِ.) 1 - جعبة بزرگ فلزی یا چوبی که کالای نفیس را در آن گذارند. 2 - محل دریافت یا پرداخت پول در بانک یا هر ادارة دیگر. ج . صنادیق . ؛ ~ پست صندوق هایی که در کوچه و خیابان نصب می شود تا مردم پاکت های محتوی نامه را در آن اندازند. ؛ ~ پست...
-
صندوق
دیکشنری عربی به فارسی
( ) جعبه , قوطي , صندوق , اطاقک , جاي ويژه , لژ , توگوشي , سيلي , بوکس , مشت زدن , بوکس بازي کردن , سيلي زدن , درجعبه محصور کردن , احاطه کردن , درقاب يا چهار چوب گذاشتن , جعبه کوچک , جعبه جواهر , صندوق ياتابوت , خزانه وجوه , صندوقي که چيني يا شيشه د...
-
صندوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: صُندوق، معرب، مٲخوذ از فارسی] sandu(o)q ۱. جعبۀ بزرگ چوبی یا فلزی.۲. [مجاز] محل دریافت و پرداخت پول در جاهایی مانند فروشگاه و بانک.۳. [مجاز] خزانه.۴. [قدیمی] ضریحی که از چوب بر روی گور بزرگان ساخته میشود.۵. [قدیمی، مجاز] تابوت.〈 صن...
-
صندوق
دیکشنری فارسی به عربی
صدر , صندوق , قفص
-
صندوق
لهجه و گویش اصفهانی
تکیه ای: sanduq طاری: sendöq طامه ای: sandoq/ ganǰa طرقی: sendöq کشه ای: senduq نطنزی: sandoq /yaxdun
-
واژههای مشابه
-
صندوق آراء
لغتنامه دهخدا
صندوق آراء. [ ص َ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که در جایهای معینی نهند تا مردم نام کسانی را که بنمایندگی می گزینند در کاغذی نوشته ، در آن صندوقها می ریزند و پس ازگردآوری انجمنی مخصوص ، به استخراج آنها می پردازد.
-
صندوق آهنین
لغتنامه دهخدا
صندوق آهنین . [ ص َ ق ِ هََ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صندوقی که از آهن ساخته باشند.
-
صندوق اعانه
لغتنامه دهخدا
صندوق اعانه . [ ص َ ق ِ اِ ن َ / ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که در جای معین نهند تامردمان به تبرع پولی در آن افکنند کمک مستمند را.
-
صندوق پست
لغتنامه دهخدا
صندوق پست . [ص َ ق ِ پ ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) صندوقی که اداره ٔ پستخانه بر سر چهارراه ها یا در جاهای دیگر بر دیوارها نصب کند تا مردم نامه های خود را در آن افکنند.
-
صندوق پیل
لغتنامه دهخدا
صندوق پیل . [ ص َ ق ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) هودج پیل که بر آن نشینند. (آنندراج ). برجی که بر پشت پیل نهند. (ولف ذیل کلمه ٔ صندوق ). محفظه مانندی که در جنگها بر پشت پیل نهند و در آن نشینند و بدشمن حمله برند : به یک سو کشیدند صندوق پیل جهان شد بکر...