کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
صندلی نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
armchair nanotube
نانولولۀ صندلیدار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نانوفنّاوری] نانولولهای که اتمهای کربن در راستای طول آن بهصورت یکدرمیان بالا و پایین و به شکل صندلی قرار گرفتهاند
-
صندلی دسته دار
لغتنامه دهخدا
صندلی دسته دار. [ ص َ دَ ی ِ دَ ت َ / ت ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) صندلیی که از طرفین دارای دسته باشد برای تکیه .
-
میله پشت صندلی
دیکشنری فارسی به عربی
شريحة
-
صندلی چرخ دار
دیکشنری فارسی به عربی
کرسي المعوقين
-
میز و صندلی
فرهنگ گنجواژه
وسائل نشستن و کار کردن.
-
رزرو کردن صندلی یا اتاق در مهمانخانه و غیره
دیکشنری فارسی به عربی
حجز
-
جستوجو در متن
-
افتخارالحکما
لغتنامه دهخدا
افتخارالحکما. [ اِ ت ِ رُل ْ ح ُ ک َ ] (اِخ ) صندلی غزنوی ، از شعرای دوره ٔ سلجوقی است . رجوع به صندلی غزنوی در همین لغت نامه و رجوع به لباب الالباب شود.
-
لژ
لغتنامه دهخدا
لژ. [ ل ُ ] (فرانسوی ، اِ) کلبه ٔ کوچک . کلبه ٔ هیزم شکنان مقیم جنگل . آلونک . خانه ٔ کوچک صحرائی . || در اصطلاح جایی خاص باشد در تماشاخانه ها که در آن نشسته بازی تماشاگران (کذا) را معاینه کنند. (آنندراج از مسافرت نامه ٔ شاه ایران ).- لژ سینما یا تآت...
-
نظام الدین قاری
لغتنامه دهخدا
نظام الدین قاری . [ ن ِ مُدْ دی ن ِ ] (اِخ )محمود یزدی ملقب به نظام الدین و مشهور به شاعر البسه . از شاعران قرن نهم است . وی به تقلید ابواسحاق معروف به بسحاق اطعمه (که توصیف طعامها را موضوع شاعری کرده بود) توصیف انواع جامه ها را موضوع شعر خویش قرار د...
-
کت
لغتنامه دهخدا
کت . [ ک َ ] (اِ) تخت پادشاهان را گویند عموماً، و تخت پادشاهان هندوستان را خصوصاً که میان آن را بافته باشند. (برهان ). تخت سلاطین هندوستان را گویند. (آنندراج ). تخت پادشاهی . تخت پادشاهان هند. (ناظم الاطباء). تخت و اریکه ٔ آراسته را گویند. سریر. (دیو...
-
طاهر تنکابنی
لغتنامه دهخدا
طاهر تنکابنی . [ هَِ رِ ت ُ ن َ / ن ُ ب ُ ] (اِخ ) فرزند میرزا فرج اﷲ تنکابنی (1280 - 1360 هَ . ق .) دانشمند و فاضل معروف که از قرار مذکور در حکمت و فلسفه ٔ قدیم بسیار متبحر و با اطلاع بوده و کتب بسیار نفیسی از خطی و چاپی جمع کرده بود، وی از شاگردان ...
-
کرسی
لغتنامه دهخدا
کرسی . [ ک ُ ] (ع اِ) تخت کوچک . (غیاث اللغات ) (ناظم الاطباء) (آنندراج )(یادداشت مؤلف ). || تخت . عرش . سریر. اورنگ . (ناظم الاطباء). گاه . (مهذب الاسماء) : همان روز گفتی که نرسی نبودورا تاج و دیهیم و کرسی نبود. فردوسی .یا کسی دیگر مر او را برکشیدآ...
-
کاخ صدستون
لغتنامه دهخدا
کاخ صدستون . [ خ ِ ص َ س ُ ] (اِخ ) از کاخهای تخت جمشید. در رساله ٔ «شرح اجمالی آثار تخت جمشید» آمده : کاخ صدستون در مشرق کاخ آپادانا واقع گشته از دیوار خشتی مشرق حیاط کاخ آپادانا کمی پائین تراز محل سر ستون شیر به حیاط بزرگی که در شمال کاخ صدستون واق...
-
بست
لغتنامه دهخدا
بست . [ ب َ ] (اِ) سد. (برهان ) (هفت قلزم ). بند و سد. (ناظم الاطباء). || (مص مرخم ) بستن . سد نمودن . (انجمن آرا) (آنندراج ). بستن و سد کردن . (فرهنگ نظام ) : و حصارها بر آمل و ساری بست فرمود و بکهستانها قلعه ها ساخت . (تاریخ طبرستان ).هم از بامدادا...
-
نمودار
لغتنامه دهخدا
نمودار. [ ن ُ / ن ِ ] (نف ) نمایان . مرئی . (برهان قاطع). مشهود. (فرهنگ فارسی معین ). پیدا. ظاهر. آشکار. (انجمن آرا) پدیدار. هویدا. تابان . (ناظم الاطباء). چیزی که در نظر نماید. (از رشیدی ) : نموداری که از مه تا به ماهی است طلسمی بر سر گنج الهی است ....